علی صافی گلپایگانی
علی صافی گلپایگانی (زادهٔ ۱۲۹۱ در گلپایگان - درگذشتهٔ ۱۳ دی ۱۳۸۸ در گلپایگان) از مجتهدان و مراجع تقلید معاصر شیعه بود. لطف الله صافی گلپایگانی برادر کوچک علی صافی گلپایگانی نیز از مراجع تقلید شیعه است.

تحصیلات
تحصیلات ابتدایی را نزد پدرش آیتالله ملا محمدجواد صافی گلپایگانی گذراند. در سن شانزده سالگی برای تحصیل به اصفهان رفت و در نوزده سالگی عازم قم شد و در سن بیستودو سالگی به درجه اجتهاد نائل شد.
دروس سطح را نزد میرزا محمد همدانی تکمیل نمود. درس خارج را نزد آیتالله حجت و آیتالله بروجردی به پایان برد. آیتالله بروجردی چنان شیفتهٔ هوش و ذکاوت و نیروی استدلال وی در جلسات درس و مباحثه شد، که در برخی مجالس از وی یاد میکرد و این امر سبب شهرت او در جمع طلاب علوم دینی شد و در رده برجستهترینشان شناخته گردید.
وی از نزدیکان و برجستهترین شاگردان آیتالله بروجردی و عضو هیأت استفتای او بود. همچنین شاگرد محمد حجت، محمد همدانی، محمدتقی خوانساری بود.
مرجعیت و فعالیتها
وی علاوه بر کارهای تحقیقاتی و مطالعاتی و توجه عمیق به اهمیت تالیف و درس و بحث در زمینههای گوناگون، از حضور موثر در اجتماع نیز غافل نماند.
در اطلاعیهای که فرزند آیة الله محمدتقی بهجت پس از درگذشت او منتشر کرد، اعلام شد که آیة الله محمدتقی بهجت، او را مجتهد اعلم و اصلح میدانسته و به مقلدان بهجت توصیه شد که به وی رجوع کنند. وی همچنین اعلام کرد فعالیت دفترآیة الله بهجت با اجازه آیتالله علی صافی گلپایگانی و با توجه به اینکه نظر او بر جواز بقای بر تقلید از میت است، ادامه مییابد.
آثار
آثاری از وی به نظم و نثر فارسی و عربی به جا مانده است که برخی به چاپ رسیده بود. شماری از آنها زیر چاپ و قسمتی به صورت دستنویس بود.
بخشی از آثار چاپشدهٔ او شامل موارد زیر است:
ذخیرة العقبی فی شرح العروة الوثقی
منتخب الحکام
مناسک حج
در انتظار وصال
رساله عملیه توضیح المسائل فارسی
تقریرات اصول آیتالله حجت به نام «المحجة فی تقریرات الحجة» در دوجلد
راز دل
الدلالة الی من له الولایة
المحجة فی تقریرات الحجة (۲جلد)
تاریخ تحول فقه شیعه
منتخب الاحکام
اصول الفقه
تقریرات درس آیتالله بروجردی (صلاة، وصیت و ...)
تقریرات درس آیتالله حجت (تیمم، بیع و ...)
درگذشت
وی در صبح ۱۴ دی ۱۳۸۸ در سن ۹۷ سالگی در گلپایگان درگذشت و بنابر وصیتش در آرامستان قاضی زاهد این شهر دفن شد.
مجتهد
«مجتهد» برگرفته از «اجتهاد» است. اجتهاد در واژه به معنای تلاش و کوشش است، اما مقصود از آن در اصطلاح اسلامی، بذل جهد و کوشش برای اندریافتن احکام شرعی فرعی از منابع فقه اسلامی است. منابع فقه اسلامی عبارتند از:قرآن، سنت، عقل و اجماع.
البته جمعی از فقهای شیعه اجماع را از این مجموعه استثنا کرده و منابع فقه شیعه را تنها شامل قرآن، سنت و عقل میدانند. عمده این افراد اخباری های شیعه هستند که بزرگانی مانند شیخ حر عاملی از این دستهاند. البته جمعی از فقهای اصولی مانند آیت الله العظمی محمدابراهیم جناتی و علامه شیخ علی ریاحی نبی نیز اجماع را به کل حجت نمیدانند.
شرایط اجتهاد
مجتهد به کسی گفته میشود که در پرتو تحصیلات عالیه خود در علوم فقه، اصول فقه، قواعد فقهیه، علم رجال، درایه، منطق، ادبیات، حدیثشناسی و تفسیر قرآن، بتواند احکام شرعی فرعی را از منابع آن که بیان شد، استخراج و استنباط نماید.همچنین سید محمد جواد غروی معتقد است که مجتهد باید در احکام إلهی به علم یقینی برسد، زیرا احکامی را که خداوند مقرر فرموده همه تعلیلی است و بنا بر حکمتی آنها رامعین کردهاست که متضمن مصالح خلق میباشد. برای مجتهد شدن، شخص باید دورههای تحصیلی خاصی را در زمینه علوم یادشده طی کند. این دورهها به سه بخش بدین شرح تقسیم می شوند: الف- دوره مقدمات، ب- دوره سطح عالی، ج- دوره درس خارج.
تاریخچه اجتهاد
کلمه اجتهاد در طول تاریخ اسلام، دارای معانی مختلف و احیانا متناقضی بودهاست.
در زمان صدر اسلام و در عصر ائمه اطهار و اصحاب آنان، اجتهاد به معنای «عمل به رأی شخصی» تلقی میشدهاست. به همین دلیل، سخنانی از دانشمندان و فقیهان آن برهه از زمان در مذمت اجتهاد رسیدهاست. مثلا شیخ مفید (متوفای سال ۴۱۳ هجری) کتابی تحت عنوان «النقض علی ابن الجنید فی اجتهاد الرای» به رشته تحریر در آوردهاست و اجتهاد به رأی را رد نمودهاست. مثال دیگر اینکه سید مرتضی (متوفای سال ۴۳۶ هجری) در کتاب خود به نام «الذریعه» میگوید: «اجتهاد باطل است و امامیه، عمل به ظن و رأی و اجتهاد را جایز نمیدانند».
اما از قرن هفتم هجری، کلمه اجتهاد و مجتهد، معنای دیگری به خود گرفت و به معنای «بذل جهد و تلاش در جهت استنباط احکام شرعی از منابع و دلائل فقه اسلامی» به کار برده شد. بدین جهت، محقق حلی (متوفای سال ۶۷۶ هجری) در کتاب خود به نام «المعارج» تحت عنوان «حقیقة الاجتهاد» چنین میگوید: «و هو فی عرف الفقهاء بذل الجهد فی استخراج الأحکام الشرعیّة، و بهذا الاعتبار یکون استخراج الأحکام من أدلّة الشرع اجتهاداً. یعنی :»اجتهاد در عرف فقهاء، بذل جهد و کوشش در امر استخراج احکام شرعیهاست، و به این اعتبار، استخراج احکام از دلائل شرعی آن، اجتهاد میباشد".
مجتهد متجزّی
به کسی که توانایی استخراج پارهای از احکام فقهی را پیدا کند مجتهد متجزی میگویند. بعضی فقها مانند علامه حلی و شهید اول و شهید دوم به آن قائل هستند بعضی دیگر آنرا منع کرده و میگویند مجتهد کسی است که توانایی بر استخراج جمیع احکام داشته باشد.
مجتهد جامع الشرایط
این واژه در اصطلاح متشرعین، به معنای مجتهدی است که واجد شرایط خاص باشد. اکثر مراجع فعلی شرایط زیر را لازم می دانند:
اجتهاد مطلق
عاقل
بالغ
عادل
شیعه دوازده امامی
حلال زاده
زنده
مرد
اعلم
تقوا و پرهیزکاری
آگاهی از زمان و مسائل و مشکلات جامعه
البته این موارد محل اختلاف است و فقهای بسیاری هستند که بسیاری از این موارد را قبول ندارند.
مجتهد اعلم
مجتهد اعلم به کسی گفته میشود که در زمینه علوم مورد نیاز برای کسب اجتهاد که به آنها اشاره شد، از دیگر مجتهدان معاصر خود، دانشمند تر و آگاه تر باشد. معمولاً این اصطلاح، برای شناخت و تشخیص مرجع تقلید، مورد استفاده قرار میگیرد. در اینجا نیز بعضی از فقهای شیعه اعلمیت را قبول ندارند. مرحوم آیت الله العظمی محمد صادقی تهرانی، آیت الله العظمی محمدابراهیم جناتی و علامه شیخ علی ریاحی نبی از جمله این افراد هستند.
مرجع تقلید
مرجع تقلید در مذهب فقهی امامیه به مجتهد جامع الشرایطی گفته میشود که توضیح المسائل (رساله عملیه) یا کتاب استفتائات داشته باشد و دارای پیروانی باشد که در فروع دین و احکام فقهی اسلامی از وی پیروی کنند.
معنای لغوی و اصطلاحی مرجع
کلمه «مرجع» در لغت، اسم مکان به معنای محل رجوع است. از این رو، در اصطلاح، به مجتهدی که نسبت به دیگران اعلم باشد و شرایط دیگری مانند پارسایی و آگاهی لازم از مسائل جهان اسلام و تشیع را داشته باشد، «مرجع» میگویند. زیرا شیعیان در احکام شرعی به وی رجوع میکنند. همچنین منظور از واژه تقلید در اینجا، پیروی از مجتهد جامع الشرایط است، و این امر، از باب رجوع به اهل خبره و متخصصین میباشد.
معنای لغوی و اصطلاحی تقلید
تقلید در لغت به معنای قلاده بر گردن انداختن است. در اصطلاح فقه نیز به همین معناست و وقتی میگویند عامی از مجتهد تقلید میکند، یعنی گفتار او را همچون قلادهای بر گردن خود میاندازد. عامی مقلِد و مجتهد مقلَد نامیده میشوند.
در دورهٔ صدر اسلام، تقلید مفهومی منفی داشته و از آن در مقام انتقاد از غیر مسلمانان استفاده میشد، انتقاد از آنانی که میخواستند بر آئین پدرانشان بمانند. اما از قرن دوم بهتدریج بار معنایی مثبتی پیدا میکند و به پیروی از احادیث و گفتههای صحابه اطلاق میشود.
تاریخچه
تقلید در مذهب شیعه از عصر امامان آغاز شد. آنان پیروانشان را به راویان حدیث یا یاران نزدیک خود، ارجاع می دادند و گاهی یاران خود را به حضور در مساجد و مراکز عمومی برای فتوا دادن و ارشاد مردم تشویق می نمودند. ظهور تقلید در عصر امامان و تشویق آنان به این امر، بعلت فاصلة زیاد میان شهرها، فراهم نبودن امکانات ضروری برای مسافرت مردم و در نتیجه دشواری دسترسی به امام یا دسترسی نداشتن به وی، عاملِ تقیه در بسیاری موارد و بالاخره پدید آمدن مشکلات شخصی و عسر و حرج برای امامان در صورت مراجعة مستقیم مردم به آنها بود. در عصر غیبت صغرا نیاز به تقلید در احکام شرعی بیشتر احساس شد و بنا بر توقیعی که از آخرین امام دوازدهم شیعه نقل شدهاست، مرجع شناخت احکام در موضوعات جدید را فقیهانی معرفی کرده که دارای شرایطی هستند و مردم باید از آنها تقلید کنند.
تقلید در کتابهای اصول فقه از قرن چهارم هجری به عنوان یک اصطلاح فنی تعریف میشود. ابتدا این مفهوم ارتباط روشنی با آنچه که بعداً مرجع خوانده می شود، نداشت. اولین کسی که در میان شیعیان مقام مرجع یافت، شیخ طوسی در قرن پنجم بود، علمای دیگر خود را پیرو او دانستند و حکایت کردن از او بعدها تعبیر به تقلید از او شد. این تقلید، تقلید عالم از عالم خوانده میشود. اما اصول تقلید عامی از مجتهد در سده دهم بود که شکل روشنی یافت.
در ابتدا رابطه مردم و فقهای بزرگ که مرجع نامیده میشدند رابطهای نامتمرکز بود و در منطقه یک یا چند فقیه محل رجوع مردم بودند. در دوان صفویه با حضور علمای مهاجر از جبل عامل، لبنان در دربار صفوی گرایشی به ایجاد تمرکز در روحانیت شکل گرفت و علمایی پدیدار شدند که شهرتی فراتر از منطقه خود داشتند. نقطه اوج این تمرکز در دوران اقامت آیتالله بروجردی در حوزه علمیه قم شکل گرفت، بروجردی مرجع تقلید بدون رقیب شیعیان شد و ثروت بزرگی در این شهر جمع شد. پس از مرگ او دوران تکثر مرجعیت دوباره فرا رسید.
نقش مراجع تقلید شیعه
از دیدگاه فقهی، فقهای شیعه در زمان غیبت امام زمان، نایبان عام و جانشینان وی در امور شرعی و استنباط و تبیین احکام فقهی اسلامی محسوب میشوند.
مراجع شیعه در طول تاریخ تشیع، نقش بارزی در امور دینی، فکری و سیاسی و اجتماعی جوامع خود داشتهاند. مثال بارز آن فتوای تحریم تنباکو توسط میرزای شیرازی در زمان حکومت قاجار است که به الغای امتیاز تنباکو انجامید.
مرجعیت عام
در هر زمان بخصوص دوره حاضر مجتهدین متعددی هستند که در یک ناحیه بعنوان مرجع شناخته می شوند اما مراجع عام تنها کسانی هستند که در اکثر بلاد شناخته شده اند و مقلدین متعددی دارند و در تضارب فتاوای فقهی نظرات آنها مورد توجه مراجع دیگر و علمای وقت می باشد. در عین حال مرجعیت عام می تواند متعدد نیز باشد.
مرجعیت اعلی
در هر دورهای مرجعی که از دیگران دانش بیشتری دارد و مردم بیشتر به او مراجعه میکنند، به نام مرجعیت اعلی، یا مرجعیت کل شناخته شده و مرتبه بلندتری در جامعه شیعه بر عهده دارد. بیشتر قدما از جمله شیخ طوسی و ... و از متاخرین میرزای شیرازی ،میرزای نائینی،سید اسماعیل صدر،محمدباقر خوانساری،محمدتقی خوانساری،سید محمد حجت کوه کمری، سید حسین طباطبایی بروجردی،سید احمد خوانساری،سید محمدکاظم شریعتمداری، سید روح الله خمینی از مرجعیت اعلی برخوردار بودند. چنانچه درباره مصادیق آن در دوره معاصر نظر واحدی وجود نداشته باشد نمی توان کسی را از مصادیق مرجعیت اعلی دانست.
مراجع مشهور کنونی
بنا به عقیده مشهور در میان فقهای شیعه مفتی و مرجع تقلید بایست زنده باشد. (شیخ انصاری ادعای اجماع کردهاست). برخی از مراجع شیعه که دارای رساله عملیه و توضیح المسائل هستند و پیروانی در مناطق مختلف دارند در اینجا فهرست شدهاند.
تقلید
تقلید در اصل به معنی پیروی و دنبالهروی است و در شریعت اسلامی به معنی اجرای حکمی است که مرجع تقلید بیان میکند. عموماً گفته میشود تقلید در اصول دین جایز نیست و باید با تحقیق به آنها رسید، ولی در احکام اغلب اوقات باید از شخص متخصص که به او مجتهد جامعالشرایط یا مرجع تقلید میگویند تقلید نمود. البته در تعیین حوزه لزوم تقلید، اختلاف نظر وجود دارد.
معانی تقلید
تقلید مصدر عربی باب تفعیل از مادّه «قَلَد»، و در لغت به معنای چیزی را ملازم کسی یا شخصی قرار دادن و گردن نهادن به کاری است. این واژه در اصطلاح فقهی به معنای التزام به عمل و گفتار مجتهد معیّن است. البته این واژه در متون فقهی در مبحث حج به معنای «علامتی بر گردن قربانی آویختن تا معلوم شود برای قربانی در حج است» هم به کار رفته است. در منابع اصولی و فقهی دو گونه تعریف برای تقلید مطرح شده شماری از فقها تقلید را امری متمایز از عمل کردن به حکم شرعی و آنرا اخذ فتوای مجتهد یا پذیرفتن آن یا التزام داشتن به آن تعریف کردهاند. در برابر، بیشتر فقها ماهیت تقلید را همان پیروی عملی از فتوای مجتهد دانستهاند.
مصادیق تقلید
از دیدگاه فقه اسلامی، تقلید در برخی موارد، از جمله در مورد احکام ضروری و یقینی، مجاز نیست، زیرا در سیرهٔ عقلا، تقلید تنها در مواردی صورت میگیرد که علم و قطع برای خود شخص وجود نداشته باشد. مورد دیگری که تقلید در آن ممکن نیست، عقایدی است که باید نسبت به آنها اعتقاد یقینی حاصل شود (مانند اصول دین)، حال آنکه تقلید یقین آور نیست. البته در برخی عقاید فرعی مذهبی رجوع جاهل به عالم میتواند برای مکلف یقین آور باشد، مانند رجوع به پیامبر اسلام برای تعیین امام و جانشینان پس از او؛ ولی این امر مصداق تقلید مصطلح شمرده نشده است. اهل سنّت نیز تقلید در عقاید را جایز نمیدانند زیرا در اینگونه امور تفکر و رسیدن به اطمینانْ مطلوب و تقلید مذموم است. آیة ۲۲ سورهٔ زخرف پیروی بی دلیل از روش گذشتگان را ناپسند شمرده و پیامبر اسلام نیز به تفکر در آیات مربوط به معرفت الهی توصیه کرده است. تنها به ظاهری مذهبان جواز تقلید در عقاید نسبت داده شده است.
موارد دیگر ممنوعیت تقلید در منابع فقهی امامی عبارت اند از: مسائل اصول فقه؛ مقدّمات اجتهاد، مانند صرف و نحو؛ شناختن مفهوم آن دسته از موضوعات احکام شرعی که جنبهٔ عرفی یا لغوی دارند، بر خلاف مواردی که شرع آنها را ایجاد نموده (مانند نماز و روزه)؛ و بالاخره احکام غیرالزامی مانند مستحبات و مکروهات که نیازی به تقلید ندارند و میتوان آنها را به امید رسیدن به پاداش الاهی انجام داد. در پارهای منابع فقهی سه مورد نخست هم، به استناد سیرة عقلا، مشمول ادلهٔ جواز تقلیدند.
در مذاهب مختلف اسلامی، تقلید بر مجتهد حرام است اما فرد غیرمجتهد یا کسی که در برخی موضوعات، عامی محسوب میشود، باید تقلید کند.
تقلید در مذهب شیعه
تقلید در مذهب شیعه از عصر امامان آغاز شد. آنان پیروانشان را به راویان حدیث یا یاران نزدیک خود، ارجاع میدادند و گاهی یاران خود را به حضور در مساجد و مراکز عمومی برای فتوادادن و ارشاد مردم تشویق مینمودند. ظهور تقلید در عصر امامان و تشویق آنان به این امر، بعلت فاصلهٔ زیاد میان شهرها، فراهم نبودن امکانات ضروری برای مسافرت مردم و در نتیجه دشواری دسترسی به امام یا دسترسی نداشتن به وی، عاملِ تقیه در بسیاری موارد و بالاخره پدید آمدن مشکلات شخصی و عسر و حرج برای امامان در صورت مراجعة مستقیم مردم به آنها بود. در عصر غیبت صغرا نیاز به تقلید در احکام شرعی بیشتر احساس شد و بنا بر توقیعی که از آخرین امام شیعیان (امام دوازدهم شیعه) نقل شدهاست، مرجع شناخت احکام در موضوعات جدید را فقیهانی معرفی کرده که دارای شرایطی هستند و مردم باید از آنها تقلید کنند.
در عصر غیبت کبرا نیز مسئلهٔ تقلید همواره در میان شیعیان مطرح بوده و در دورههای گوناگون کمتر در مورد ضرورت داشتن آن تردید شده، هر چند که در ضوابط و شرایط آن بین اصولیون و اخباریون اختلافاتی وجود داشته است.
به نظر میرسد سابقهٔ پژوهش در بارهٔ اجتهاد و تقلید به عصر تدوین علم اصول فقه برمی گردد. این موضوع در کتابهای اصولی امامی، از زمان نگارش الذریعه الی اصول الشریعه (تألیف سید مرتضی علم الهدی، متوفی ۴۳۶) تا عصر حاضر، بررسی شده است. در کتب فقه استدلالی نیز گاه برخی مباحث مربوط به تقلید، ضمن بررسی شرایط فقیه جامعالشرایط، بیان میشود. از قرن دهم به بعد، آثار مستقلی در این باره با عنوان الاجتهاد و التقلید یا عناوین دیگر نگاشته شد و پس از شیخ انصاری آغازشدن رسالههای عملی با این مبحث رواج یافت. از زمان تألیف کتاب العروةالوثقی، اثر سید محمدکاظم طباطبائی یزدی (متوفی ۱۳۳۷) نیز مباحث اجتهاد و تقلید در ابتدای کتب فقهی مطرح گردید.
ادله جواز و وجوب تقلید از نظر شیعه
نظر مشهور فقهای شیعه بر وجوب یکی از سه امر اجتهاد، احتیاط یا تقلید برای مکلف است اما در نوع این وجوب اختلاف نظر وجود دارد. برخی این وجوب را شرعی دانستهاند؛ یا از آنرو که ادله وجوب شرعیِ فراگیری احکام بر آن دلالت دارد یا از آن جهت که تقلید مقدمة انجام دادن تکالیف شرعی است و «وجوب مقدَّمی» دارد. برخی دیگر این وجوب را عقلی دانستهاند، زیرا عقل درک میکند که مکلف در صورت انجام دادن حرام و ترک کردن واجب مستوجب عِقاب است، پس باید مستند و حجتی بیابد که او را از عذاب و عقاب ایمن سازد. این حجت از یکی از سه راه مذکور (اجتهاد، احتیاط، تقلید) حاصل میشود. بر این اساس، تقلید در کنار دو راه دیگر وجوب تخییری دارد و مکلف میتواند از راه تقلید، احکام شرعی خود را فرا گیرد. بنابراین اگر اجتهاد برای او ممکن نباشد، تقلید واجب تعیینی میشود. به تصریح فقها حکم تقلید، خود نمیتواند مورد تقلید قرار گیرد، بلکه مقلد باید با یقین خود و به استناد حکم عقل تقلید نماید و گرنه دور باطل لازم میآید، هر چند در مورد جزئیات احکام تقلید، امکان تقلید وجود دارد. سید محمد جواد غروی در کتاب خود چنین مینویسد که مقلد هم باید در شناخت احکام الهی به علم برسد از اینرو تبعیت از یک فقیه رفع مسئولیت از او نمیکند و باید با حکمیت عقل، از هر فقیهی که مسئله یا مسائل احکام را با استناد به کتاب خدا و سنت قطعیه عقلیه بیان مینماید، پیروی کند. پس مقلد میتواند در هر حکمی از یک مجتهد، مستقلاً تبعیت نماید نه اینکه در تمامی مسائل، از یک فقیه تقلید کند و در مسائل ثابت شرع نیازی نیست که فقیه در قید حیات باشد.
دلایل چهارگانه جواز و وجوب تقلید
دلایل چهارگانه فقهی جواز و وجوب تقلید به تفصیل شامل: عقل، وحی و حدیث و اجماع میباشند.
دلایل عقلی
برای وجوب یا جواز تقلید ادلهٔ متعددی مطرح شده، از جمله آنکه جواز تقلید بدیهی و فطری است و نیاز به دلیل ندارد، زیرا هر جاهلی به اقتضای فطرت خویش برای رفع جهل خود به عالم رجوع میکند. دلیل دیگر این است که سیرهٔ عقلا بر حسب دریافت عقلایی خویش، رجوع به متخصص در هر رشته است و از آنجا که شارع این سیره را منع نکرده، مورد تأیید اوست و گرنه برای شناخت احکام و اطاعت از دستورهای دین راه دیگری معرفی میکرد.
دلایل وحیانی
آیات متعددی دلیل دیگر جواز تقلیدند، از جمله آیة ۷ سوره انبیاء که سؤال کردن از عالمان و «اهل ذکر» را بر غیر عالمان لازم دانستهاست اما گفتهاند که این آیه در مورد اعتقادات است که تقلید در آن راه ندارد. همچنین برخی آیة ۱۲۲ سوره توبه را، که بر وجوب سفر برای تفقّه در امر دین دلالت دارد، دلیل جواز تقلید از فقها دانستهاند.
در قرآن دو نوع تقلید مطرح شدهاست: تقلید ناپسند و تقلید پسندیده.
در آیات مختلف قرآن، تقلید از رهبران شرک، تقلید از مستکبران و تقلید از نیاکان از روی تعصب و جهل، ناپسند و مذموم دانسته شدهاست. همچنین تقلید کورکورانه در اصول دین را امری جاهلانه و خلاف عقل دانستهاست. به علاوه، آیه ۳۱ سوره توبه، تقلید چشمبسته و پیروی بی چون و چرای یهود از پیشوایان دینی خود را نکوهیدهاست.
تقلید در اصول دین و عقاید، مذموم و ناپسند است؛ ولی آیات متعددی، تقلید در فروع دین و احکام تأیید شده، و بر آن تأکید شدهاست. علمای تفسیر و فقه از آیه ۱۲۲ سوره توبه لزوم تقلید «جاهلان به احکام دین» از فقیهان و عالمان برداشت کردهاند: گروهی از علمای اسلام به آیه یاد شده در مسئله جواز تقلید استدلال کردهاند، و چنین استدلال نمودهاند که فراگیری تعلیمات اسلام و رساندن آن به دیگران در مسائل فروع دین و لزوم پیرویشوندگان از آنان، همان تقلید است. برخی مفسران و فقیهان از آیات ۴۳ سوره نحل و ۷ سوره انبیاء، ضرورت تقلید و رجوع انسانهای «ناآگاه از مسایل فرعی دین» به عالمان و مجتهدان برداشت کردهاند: برخی علما برای جواز تقلید عامی و رجوع غیرمجتهد به مجتهد در مسائل فرعی، به این آیه استدلال کردهاند. علامه طباطبایی هم معتقد است این آیه، ارشاد به یک اصل کلّی و عقلایی است و آن رجوع جاهل به اهل علم و خبرهاست.
البته، برداشتهایی که مفسرین و فقها از آیات قرآن در این زمینه انجام دادهاند، با توجّه به مفهوم آیات است، زیرا تقلید از نیاکان جاهل و هدایت نشده مورد سرزنش قرار گرفته و مفهوم آن جواز تقلید از عاقلان عالم و هدایت شدهاست.
دلایل حدیثی
احادیثی که گاه فقهای امامیه برای جواز تقلید به آنها استناد کردهاند، چند دستهاند:
۱) حدیثی که واژة تقلید یا مشتقات آن را در بر دارد.
۲) احادیثی که در آنها امامان، شیعیان را به راویان حدیث ارجاع دادهاند، مانند توقیع امام دوازدهم.
۳) احادیثی که طبق آنها امامان به اشخاص معیّنی، با ذکر نام، ارجاع دادهاند.
۴) احادیثی که در آنها ائمه یاران خود را به فتوا دادن برای مردم ترغیب یا فتوای آنها را تأیید کردهاند.
۵) احادیثی که از فتوا دادن بدون علم یا فتوا دادن بر پایهٔ روشهایی مانند رأی و قیاس نهی کرده است که مفهوم آنها، جواز فتوا دادن بر اساس دلیل معتبر شرعی است.
۶) احادیثی که متضمن تقریر امامان شیعه مبنی بر جواز تقلید از کسانی است که بر طبق ضوابط شرعی فتوا میدهند.
دلایل اجماعی
دلیل دیگر جواز تقلید، اجماع انکارناپذیر فقها بر جواز پرسش و استفتا در احکام شرعی است، بدون آنکه دلیل حکم سؤال شود. البته گفته میشود که چنین اجماعی وجود ندارد و تقلید در قرون اخیر در بین شیعیان رواج یافته است. برای مثال ابن زهره که از علمای بزرگ شیعه میباشد تقلید را از نظر علمای شیعه حرام میداند. او میگوید: «جایز نیست فتواگیرنده از فتوادهنده تقلید کند؛ چرا که تقلید ناپسند است، و نیز طایفه امامیه بر این معنی مجتمعاند که عمل جز بر اساس علم جایز نیست. و کسی نمیتواند بگوید که: وجود دلیل - یعنی اجماع طایفه - بر وجوب مراجعه عامی به مرجع و عمل به گفتار او با توجه به اینکه جایز الخطاست، او را از اقدام به قبیح مصون میدارد، و این را اقتضا دارد که عمل خود را به علم مستند کند. زیرا ما قبول نداریم که در صورت جایز الخطا بودن فقیه، علمای امامیه بر عمل به نظر وی اجماع داشته باشند. و این مسألهای است اختلافی. بلکه آن چیزی که افراد به آن مأمورند فقط مراجعه فرد عامی به مفتی و مرجع است؛ و اما اینکه موظف به عمل به نظر وی باشد از روی تقلید، این گونه نیست». آیتالله منتظری نیز در کتاب مبانی فقهی حکومت اسلامی دلایل نقلی و عقلی تقلید را زیر سوال میبرد. او مینویسد آیات قرآن همگی بر تشویق به دانش آموزی و مراجعه به دانشمندان تاکید دارد همانگونه که همه مردم در هر رشتهای عمل میکنند و این به معنای تقلید نیست. احادیث وارده نیز یا مانند آیات قرآن به دانش تشویق میکنند یا اگر مجوز تقلید باشند دارای سند ضعیف میباشند. آیتالله منتظری دلایل عقلی را نیز خدشه پذیر میداند و میگوید عقلا از متخصصین رشتههای مختلف تقلید نمیکنند بلکه برای کسب علم اجمالی به نظرات متخصصین مراجعه میکنند؛ حال در یک مورد با نظر یک متخصص قانع میشوند و در یک مورد نیز به چند متخصص مراجعه میکنند و حتی ممکن است در نهایت نیز به نظر فرد با دانش کمتر عمل نمایند. در واقع عقل حکم نمیکند که انسان فقط به نظر یک متخصص متکی باشد و خود را از نظر سایر صاحبنظران نحروم کند.
اصطلاحات کلیدی تقلید
عدول: برگشتن از مرجع تقلید به مرجع دیگری و تغییر مرجع تقلید که درصورت اعلمیت دومی جایز است.
تبعیض: مراجعه به مرجعی دیگر در قسمتی از ابواب فقهی (مثلاً خمس یا ارث) که طبق نظر غالب مراجع در صورت تساوی مجتهدین جایز است.
رجوع: برگشتن از فتوای مرجع تقلید به مرجعی دیگر که در علم مساوی است غالباً -به انحایی- جایز شمرده میشود.
بقا بر میت: ماندن بر فتاوای مرجع درگذشته که با اجازه مرجع زنده جایز است.
تقلید در مذهب اهل تسنن
موضوع تقلید در میان اهل سنّت فراز و نشیبهای بسیاری داشته است. برخی مؤلفان، از این منظر، فقه اهل سنّت را به چهار دوره تقسیم کردهاند:
۱) مرحلهٔ آغاز: این مرحله به زمان خلفا و صحابه باز میگردد که مردم برای شناخت احکام شرعی به آنان رجوع میکردند. در این دوره مذهب معیّنی در میان اهل سنّت رواج نداشت، بلکه در مواردی که اتفاق نظر داشتند به روایاتی که از پیامبر اسلام رسیده بود، عمل مینمودند و در موارد اختلاف نظر به هر یک از صحابه که میخواستند مراجعه میکردند، بدون آنکه همواره به روش یا فرد خاصی ملتزم باشند.
۲) مرحلهٔ بروز مذاهب فقهی: با افزایش تعداد راویان احادیث و ظهور اشخاص برجستة علمی در مناطق گوناگون، مردم برای فراگیری احکام به افراد متعددی رجوع میکردند. این اشخاص نوعی مرجعیت دینی یافتند و هر یک مذهبی فقهی را پایهگذاری کردند.
۳) مرحلهٔ حصر مذاهب فقهی چهارگانه: تعدد مذاهب اختلافاتی در پی داشت و تعصب و دشمنی پیروان مذاهب این اختلافات را تشدید کرد و با افزایش حسد و خودبینی و دیگر ضعفهای اخلاقی، روح تفکر از بین رفت. از سوی دیگر، با وجود اختلاف شدید مذاهب، عملاً امکان قضاوت در دعاوی بر اساس قانون و رویة واحد وجود نداشت. چه بسا بر پایهٔ یک مذهب، عقدی باطل و بنا بر مذهب دیگر همان عقد صحیح بود یا بر اساس یک مذهب، عملی مشمول مجازات بود و بر پایهٔ مذهبی دیگر نبود. مجموع این عوامل و بروز هرج و مرج مذهبی باعث شد که فکر بستن باب اجتهاد و محدود شدن مذاهب فقهی مطرح شود. سرانجام، در قرن هفتم، چهار مذهب از مذاهب اهل سنّت رسمیت یافت و پیروی از دیگر مذاهب تحریم شد. فقیهانی، از جمله ابن صلاح، نیز به منع تقلید از غیر مذاهب اربعه فتوا دادند.
۴) مرحلهٔ رواج مجدد اجتهاد و تقلید: بعضی علمای پیشین اهل سنّت، مانند ابوالفتح شهرستانی (متوفی ۵۴۸) و ابواسحاق شاطبی (متوفی ۷۹۰)، به بسته بودن باب اجتهاد و افتا معترض و خواهان گشودن آن بودند. در قرن اخیر نیز شماری از عالمان اهل سنّت و شیوخ الازهر، به استناد اجماع مسلمانان در صدر اسلام مبنی بر جواز تقلید از هر یک از صحابه، انحصار اجتهاد در چهار مذهب را مردود دانستهاند و اجتهاد علمی مجدداً رواج یافته است. بر این اساس، مکلفان سنّی مذهب میتوانند از هر یک از ائمهٔ مذاهب فقهی که بخواهند تقلید کنند و حتی جایز است که در مورد مسائل مختلف، از میان آرای مذاهب چهارگانهٔ اهل سنّت، آسانترین رأی فقهی را برای تقلید برگزینند. این دیدگاه در میان فقهای پیشین اهل سنّت نیز مدافعانی داشته، هر چند برخی از آنها مانند کیاهراسی و ابن تیمیّه (متوفی ۷۲۸) با آن به مخالفت بر خاستهاند.
جواز یا حرمت تقلید از نظر اهل تسنن
در میان اهل سنّت دو دیدگاه اساسی در بارهٔ جواز یا حرمت تقلید وجود دارد. برخی فقهای متقدم تقلید را حرام شمردهاند. از امامان مذاهب چهارگانه (ابوحنیفه و ابویوسف و مالک بن انس و شافعی و احمدبن حنبل) عدم جواز تقلید نقل شده است. در مقابل، از برخی فقیهان متقدم اهل سنّت، از جمله از فقیه بزرگ حنفی، محمدبن حسن شیبانی، جواز تقلید نقل شده است. شافعی نیز در مواردی دلیل نظر خود را پیروی از یک صحابی یا تابعی دانسته است. علاوه بر آن از کتاب شافعی و نیز از فقهایی مانند ابن سرّاج، احمد بن حنبل و سفیان ثوری، جواز تقلید عالم از عالم نقل شده است. ابن قیّم جوزیّه این اختلاف نظر را اینگونه توجیه کرده که برای عالم، تقلید از دیگری فقط به هنگام ضرورت مجاز است و در سایر موارد جایز نیست. ابن حزم هم تقلید را باطل می دانسته و پیروان خود و دیگر مذاهب را به اجتهاد فرامی خوانده است.
فقهای متأخر اهل سنّت قائل به جواز تقلید و وجوب آن برای عامی (غیر عالم) هستند، زیرا هر فرد، مکلف به انجام دادن احکام شرعی است و نبودن حجت برای اثبات تکلیف، موجب زوال آن و طرد شریعت میشود.
حوزه علمیه
حوزهٔ علمیه نامی است که به مراکز آموزشی و پژوهشی دینی در جهان اسلام و به ویژه در میان شیعیان داده میشود. نخستین حوزه علمیه ویژه شیعیان در سدهٔ چهارم قمری در شهر نجف عراق در کنار حرم علی بن ابیطالب (امام اول شیعیان) توسط شیخ طوسی برپا شد. اکنون مهمترین حوزههای علمیه شیعه در شهرهای قم، نجف و مشهد قرار دارند.
حوزههای علمیه در ایران
هم اکنون حوزههای علمیه موجود در ایران، تحت مدیریت مرکز مدیریت حوزههای علمیه اداره میشود. این مرکز زیر نظر جمعی به نام شورای عالی حوزههای علمیه اداره میشود. مدیر حوزه علمیه قم، با تصویب اعضای شورای عالی حوزه انتخاب میشود و همچنین سیاستهای کلی و بنیادین حوزه نیز با تایید این شورا اعمال میشود. مدیر کنونی مرکز مدیریت حوزه، سید هاشم حسینی بوشهری است. مرکز مدیریت حوزه علمیه قم دربرگیرندهٔ بیش از ده معاونت از جمله آموزش، پژوهش، تبلیغ، تهذیب، امور مدارس، آمار و بررسی است. معاونت آمار و بررسی مرکز مدیریت با طلابی که از «موازین طلبگی» تخطی کنند برخورد میکند. حوزه علمیه قم دارای مراکز تخصصی از جمله تفسیر، نهج البلاغه، تبلیغ، کلام، فلسفه و علوم حدیث میباشد.
پذیرش
هرسال از حدود ماه اسفند یا فروردین، ثبت نام در آزمون ورودی حوزه، انجام میشود. بعد از گرفتن آزمون که معمولاً در دو سطح «دیپلم» و «زیر دیپلم» انجام میشود، توزیع قبول شدگان براساس محلهای مورد نظر برای تحصیل انجام میشود و بعد از این، قبول شدگان برای تحصیل در قم، برای انجام مصاحبه، به مرکز مدیریت فراخوانده میشوند و کسانی که برای شهرستانها قبول شدهاند به حوزههای شهرستان. برای کسانی که بعد از گرفتن مدرک از دانشگاه بخواهند به حوزه بروند در گذشته هیچ گونه آزمونی در نظر گرفته نمیشد و برای پذیرش فقط مصاحبه میکردند، ولی امروزه دانشجویان هم برای مشخص شدن وضعیت هوشی و علمی مورد ازمون و مصاحبه قرار می گیرند. ورودیهای فوق دیپلم به بالا، در مدرسه معصومیه قم مشغول به تحصیل میشوند. مدارس موجود در قم، جمعا حدود ۲۵ مدرسهاست که نصف ان مربوط به طلاب دیپلمه و نصف دیگر مدارس سیکل هستند. برنامه درسی مدارس سیکل با مدارس دیپلم تفاوت اندکی دارد.
تغییر نظام آموزشی
نظام سنتی: تا قبل از انقلاب ۱۳۵۷ ایران، حوزههای علمیه بر پایهٔ همکاری متقابل استاد و شاگرد اداره میشد و نظام آموزشی واحد و نظاممندی نداشتند.
نظام جدید: بعد از انقلاب، حوزهها به تابعیت شورای عالی حوزههای علمیه و مدیریت «مرکز مدیریت حوزههای علمیه» تحت شورای عالی حوزهها درآمدند. به دنبال آن ساختارهای سنتی در برخی از بخشها فرو ریخت و حوزههای علمیه ساختار جدیدی یافتند.
حوزه علمیه خواهران
در میان شیعیان تحصیل علوم دینی میان زنان به صورت منفرد و پراکنده بود. از حدود چهار دهه پیش، مراکز تحصیلی علوم دینی زنان به شکل سامانیافته به تعداد کمی وجود داشت. شورای عالی حوزه علمیه قم در اسفند ۱۳۷۵ مرکز مدیریت حوزههای علمیه خواهران را تأسیس کرد تا «با مدیریت واحد، مدارس علمیهٔ خواهران را سازماندهی، هدایت و نظارت کند». فعالیتهای این نهاد «تلاش برای حفظ و گسترش نگرش مردسالارانه در میان زنان» عنوان میشود که اکثر طلاب طرفدار آن هستند.علاوه بر مرکز مدیریت حوزههای علمیه خواهران، حوزه علمیه جامعة الزهراء قم هم به پذیرش و آموزش طلاب خانم اقدام میکند.
علی صافی گلپایگانی (زادهٔ ۱۲۹۱ در گلپایگان - درگذشتهٔ ۱۳ دی ۱۳۸۸ در گلپایگان) از مجتهدان و مراجع تقلید معاصر شیعه بود. لطف الله صافی گلپایگانی برادر کوچک علی صافی گلپایگانی نیز از مراجع تقلید شیعه است.

تحصیلات
تحصیلات ابتدایی را نزد پدرش آیتالله ملا محمدجواد صافی گلپایگانی گذراند. در سن شانزده سالگی برای تحصیل به اصفهان رفت و در نوزده سالگی عازم قم شد و در سن بیستودو سالگی به درجه اجتهاد نائل شد.
دروس سطح را نزد میرزا محمد همدانی تکمیل نمود. درس خارج را نزد آیتالله حجت و آیتالله بروجردی به پایان برد. آیتالله بروجردی چنان شیفتهٔ هوش و ذکاوت و نیروی استدلال وی در جلسات درس و مباحثه شد، که در برخی مجالس از وی یاد میکرد و این امر سبب شهرت او در جمع طلاب علوم دینی شد و در رده برجستهترینشان شناخته گردید.
وی از نزدیکان و برجستهترین شاگردان آیتالله بروجردی و عضو هیأت استفتای او بود. همچنین شاگرد محمد حجت، محمد همدانی، محمدتقی خوانساری بود.
مرجعیت و فعالیتها
وی علاوه بر کارهای تحقیقاتی و مطالعاتی و توجه عمیق به اهمیت تالیف و درس و بحث در زمینههای گوناگون، از حضور موثر در اجتماع نیز غافل نماند.
در اطلاعیهای که فرزند آیة الله محمدتقی بهجت پس از درگذشت او منتشر کرد، اعلام شد که آیة الله محمدتقی بهجت، او را مجتهد اعلم و اصلح میدانسته و به مقلدان بهجت توصیه شد که به وی رجوع کنند. وی همچنین اعلام کرد فعالیت دفترآیة الله بهجت با اجازه آیتالله علی صافی گلپایگانی و با توجه به اینکه نظر او بر جواز بقای بر تقلید از میت است، ادامه مییابد.
آثار
آثاری از وی به نظم و نثر فارسی و عربی به جا مانده است که برخی به چاپ رسیده بود. شماری از آنها زیر چاپ و قسمتی به صورت دستنویس بود.
بخشی از آثار چاپشدهٔ او شامل موارد زیر است:
ذخیرة العقبی فی شرح العروة الوثقی
منتخب الحکام
مناسک حج
در انتظار وصال
رساله عملیه توضیح المسائل فارسی
تقریرات اصول آیتالله حجت به نام «المحجة فی تقریرات الحجة» در دوجلد
راز دل
الدلالة الی من له الولایة
المحجة فی تقریرات الحجة (۲جلد)
تاریخ تحول فقه شیعه
منتخب الاحکام
اصول الفقه
تقریرات درس آیتالله بروجردی (صلاة، وصیت و ...)
تقریرات درس آیتالله حجت (تیمم، بیع و ...)
درگذشت
وی در صبح ۱۴ دی ۱۳۸۸ در سن ۹۷ سالگی در گلپایگان درگذشت و بنابر وصیتش در آرامستان قاضی زاهد این شهر دفن شد.
مجتهد
«مجتهد» برگرفته از «اجتهاد» است. اجتهاد در واژه به معنای تلاش و کوشش است، اما مقصود از آن در اصطلاح اسلامی، بذل جهد و کوشش برای اندریافتن احکام شرعی فرعی از منابع فقه اسلامی است. منابع فقه اسلامی عبارتند از:قرآن، سنت، عقل و اجماع.
البته جمعی از فقهای شیعه اجماع را از این مجموعه استثنا کرده و منابع فقه شیعه را تنها شامل قرآن، سنت و عقل میدانند. عمده این افراد اخباری های شیعه هستند که بزرگانی مانند شیخ حر عاملی از این دستهاند. البته جمعی از فقهای اصولی مانند آیت الله العظمی محمدابراهیم جناتی و علامه شیخ علی ریاحی نبی نیز اجماع را به کل حجت نمیدانند.
شرایط اجتهاد
مجتهد به کسی گفته میشود که در پرتو تحصیلات عالیه خود در علوم فقه، اصول فقه، قواعد فقهیه، علم رجال، درایه، منطق، ادبیات، حدیثشناسی و تفسیر قرآن، بتواند احکام شرعی فرعی را از منابع آن که بیان شد، استخراج و استنباط نماید.همچنین سید محمد جواد غروی معتقد است که مجتهد باید در احکام إلهی به علم یقینی برسد، زیرا احکامی را که خداوند مقرر فرموده همه تعلیلی است و بنا بر حکمتی آنها رامعین کردهاست که متضمن مصالح خلق میباشد. برای مجتهد شدن، شخص باید دورههای تحصیلی خاصی را در زمینه علوم یادشده طی کند. این دورهها به سه بخش بدین شرح تقسیم می شوند: الف- دوره مقدمات، ب- دوره سطح عالی، ج- دوره درس خارج.
تاریخچه اجتهاد
کلمه اجتهاد در طول تاریخ اسلام، دارای معانی مختلف و احیانا متناقضی بودهاست.
در زمان صدر اسلام و در عصر ائمه اطهار و اصحاب آنان، اجتهاد به معنای «عمل به رأی شخصی» تلقی میشدهاست. به همین دلیل، سخنانی از دانشمندان و فقیهان آن برهه از زمان در مذمت اجتهاد رسیدهاست. مثلا شیخ مفید (متوفای سال ۴۱۳ هجری) کتابی تحت عنوان «النقض علی ابن الجنید فی اجتهاد الرای» به رشته تحریر در آوردهاست و اجتهاد به رأی را رد نمودهاست. مثال دیگر اینکه سید مرتضی (متوفای سال ۴۳۶ هجری) در کتاب خود به نام «الذریعه» میگوید: «اجتهاد باطل است و امامیه، عمل به ظن و رأی و اجتهاد را جایز نمیدانند».
اما از قرن هفتم هجری، کلمه اجتهاد و مجتهد، معنای دیگری به خود گرفت و به معنای «بذل جهد و تلاش در جهت استنباط احکام شرعی از منابع و دلائل فقه اسلامی» به کار برده شد. بدین جهت، محقق حلی (متوفای سال ۶۷۶ هجری) در کتاب خود به نام «المعارج» تحت عنوان «حقیقة الاجتهاد» چنین میگوید: «و هو فی عرف الفقهاء بذل الجهد فی استخراج الأحکام الشرعیّة، و بهذا الاعتبار یکون استخراج الأحکام من أدلّة الشرع اجتهاداً. یعنی :»اجتهاد در عرف فقهاء، بذل جهد و کوشش در امر استخراج احکام شرعیهاست، و به این اعتبار، استخراج احکام از دلائل شرعی آن، اجتهاد میباشد".
مجتهد متجزّی
به کسی که توانایی استخراج پارهای از احکام فقهی را پیدا کند مجتهد متجزی میگویند. بعضی فقها مانند علامه حلی و شهید اول و شهید دوم به آن قائل هستند بعضی دیگر آنرا منع کرده و میگویند مجتهد کسی است که توانایی بر استخراج جمیع احکام داشته باشد.
مجتهد جامع الشرایط
این واژه در اصطلاح متشرعین، به معنای مجتهدی است که واجد شرایط خاص باشد. اکثر مراجع فعلی شرایط زیر را لازم می دانند:
اجتهاد مطلق
عاقل
بالغ
عادل
شیعه دوازده امامی
حلال زاده
زنده
مرد
اعلم
تقوا و پرهیزکاری
آگاهی از زمان و مسائل و مشکلات جامعه
البته این موارد محل اختلاف است و فقهای بسیاری هستند که بسیاری از این موارد را قبول ندارند.
مجتهد اعلم
مجتهد اعلم به کسی گفته میشود که در زمینه علوم مورد نیاز برای کسب اجتهاد که به آنها اشاره شد، از دیگر مجتهدان معاصر خود، دانشمند تر و آگاه تر باشد. معمولاً این اصطلاح، برای شناخت و تشخیص مرجع تقلید، مورد استفاده قرار میگیرد. در اینجا نیز بعضی از فقهای شیعه اعلمیت را قبول ندارند. مرحوم آیت الله العظمی محمد صادقی تهرانی، آیت الله العظمی محمدابراهیم جناتی و علامه شیخ علی ریاحی نبی از جمله این افراد هستند.
مرجع تقلید
مرجع تقلید در مذهب فقهی امامیه به مجتهد جامع الشرایطی گفته میشود که توضیح المسائل (رساله عملیه) یا کتاب استفتائات داشته باشد و دارای پیروانی باشد که در فروع دین و احکام فقهی اسلامی از وی پیروی کنند.
معنای لغوی و اصطلاحی مرجع
کلمه «مرجع» در لغت، اسم مکان به معنای محل رجوع است. از این رو، در اصطلاح، به مجتهدی که نسبت به دیگران اعلم باشد و شرایط دیگری مانند پارسایی و آگاهی لازم از مسائل جهان اسلام و تشیع را داشته باشد، «مرجع» میگویند. زیرا شیعیان در احکام شرعی به وی رجوع میکنند. همچنین منظور از واژه تقلید در اینجا، پیروی از مجتهد جامع الشرایط است، و این امر، از باب رجوع به اهل خبره و متخصصین میباشد.
معنای لغوی و اصطلاحی تقلید
تقلید در لغت به معنای قلاده بر گردن انداختن است. در اصطلاح فقه نیز به همین معناست و وقتی میگویند عامی از مجتهد تقلید میکند، یعنی گفتار او را همچون قلادهای بر گردن خود میاندازد. عامی مقلِد و مجتهد مقلَد نامیده میشوند.
در دورهٔ صدر اسلام، تقلید مفهومی منفی داشته و از آن در مقام انتقاد از غیر مسلمانان استفاده میشد، انتقاد از آنانی که میخواستند بر آئین پدرانشان بمانند. اما از قرن دوم بهتدریج بار معنایی مثبتی پیدا میکند و به پیروی از احادیث و گفتههای صحابه اطلاق میشود.
تاریخچه
تقلید در مذهب شیعه از عصر امامان آغاز شد. آنان پیروانشان را به راویان حدیث یا یاران نزدیک خود، ارجاع می دادند و گاهی یاران خود را به حضور در مساجد و مراکز عمومی برای فتوا دادن و ارشاد مردم تشویق می نمودند. ظهور تقلید در عصر امامان و تشویق آنان به این امر، بعلت فاصلة زیاد میان شهرها، فراهم نبودن امکانات ضروری برای مسافرت مردم و در نتیجه دشواری دسترسی به امام یا دسترسی نداشتن به وی، عاملِ تقیه در بسیاری موارد و بالاخره پدید آمدن مشکلات شخصی و عسر و حرج برای امامان در صورت مراجعة مستقیم مردم به آنها بود. در عصر غیبت صغرا نیاز به تقلید در احکام شرعی بیشتر احساس شد و بنا بر توقیعی که از آخرین امام دوازدهم شیعه نقل شدهاست، مرجع شناخت احکام در موضوعات جدید را فقیهانی معرفی کرده که دارای شرایطی هستند و مردم باید از آنها تقلید کنند.
تقلید در کتابهای اصول فقه از قرن چهارم هجری به عنوان یک اصطلاح فنی تعریف میشود. ابتدا این مفهوم ارتباط روشنی با آنچه که بعداً مرجع خوانده می شود، نداشت. اولین کسی که در میان شیعیان مقام مرجع یافت، شیخ طوسی در قرن پنجم بود، علمای دیگر خود را پیرو او دانستند و حکایت کردن از او بعدها تعبیر به تقلید از او شد. این تقلید، تقلید عالم از عالم خوانده میشود. اما اصول تقلید عامی از مجتهد در سده دهم بود که شکل روشنی یافت.
در ابتدا رابطه مردم و فقهای بزرگ که مرجع نامیده میشدند رابطهای نامتمرکز بود و در منطقه یک یا چند فقیه محل رجوع مردم بودند. در دوان صفویه با حضور علمای مهاجر از جبل عامل، لبنان در دربار صفوی گرایشی به ایجاد تمرکز در روحانیت شکل گرفت و علمایی پدیدار شدند که شهرتی فراتر از منطقه خود داشتند. نقطه اوج این تمرکز در دوران اقامت آیتالله بروجردی در حوزه علمیه قم شکل گرفت، بروجردی مرجع تقلید بدون رقیب شیعیان شد و ثروت بزرگی در این شهر جمع شد. پس از مرگ او دوران تکثر مرجعیت دوباره فرا رسید.
نقش مراجع تقلید شیعه
از دیدگاه فقهی، فقهای شیعه در زمان غیبت امام زمان، نایبان عام و جانشینان وی در امور شرعی و استنباط و تبیین احکام فقهی اسلامی محسوب میشوند.
مراجع شیعه در طول تاریخ تشیع، نقش بارزی در امور دینی، فکری و سیاسی و اجتماعی جوامع خود داشتهاند. مثال بارز آن فتوای تحریم تنباکو توسط میرزای شیرازی در زمان حکومت قاجار است که به الغای امتیاز تنباکو انجامید.
مرجعیت عام
در هر زمان بخصوص دوره حاضر مجتهدین متعددی هستند که در یک ناحیه بعنوان مرجع شناخته می شوند اما مراجع عام تنها کسانی هستند که در اکثر بلاد شناخته شده اند و مقلدین متعددی دارند و در تضارب فتاوای فقهی نظرات آنها مورد توجه مراجع دیگر و علمای وقت می باشد. در عین حال مرجعیت عام می تواند متعدد نیز باشد.
مرجعیت اعلی
در هر دورهای مرجعی که از دیگران دانش بیشتری دارد و مردم بیشتر به او مراجعه میکنند، به نام مرجعیت اعلی، یا مرجعیت کل شناخته شده و مرتبه بلندتری در جامعه شیعه بر عهده دارد. بیشتر قدما از جمله شیخ طوسی و ... و از متاخرین میرزای شیرازی ،میرزای نائینی،سید اسماعیل صدر،محمدباقر خوانساری،محمدتقی خوانساری،سید محمد حجت کوه کمری، سید حسین طباطبایی بروجردی،سید احمد خوانساری،سید محمدکاظم شریعتمداری، سید روح الله خمینی از مرجعیت اعلی برخوردار بودند. چنانچه درباره مصادیق آن در دوره معاصر نظر واحدی وجود نداشته باشد نمی توان کسی را از مصادیق مرجعیت اعلی دانست.
مراجع مشهور کنونی
بنا به عقیده مشهور در میان فقهای شیعه مفتی و مرجع تقلید بایست زنده باشد. (شیخ انصاری ادعای اجماع کردهاست). برخی از مراجع شیعه که دارای رساله عملیه و توضیح المسائل هستند و پیروانی در مناطق مختلف دارند در اینجا فهرست شدهاند.
تقلید
تقلید در اصل به معنی پیروی و دنبالهروی است و در شریعت اسلامی به معنی اجرای حکمی است که مرجع تقلید بیان میکند. عموماً گفته میشود تقلید در اصول دین جایز نیست و باید با تحقیق به آنها رسید، ولی در احکام اغلب اوقات باید از شخص متخصص که به او مجتهد جامعالشرایط یا مرجع تقلید میگویند تقلید نمود. البته در تعیین حوزه لزوم تقلید، اختلاف نظر وجود دارد.
معانی تقلید
تقلید مصدر عربی باب تفعیل از مادّه «قَلَد»، و در لغت به معنای چیزی را ملازم کسی یا شخصی قرار دادن و گردن نهادن به کاری است. این واژه در اصطلاح فقهی به معنای التزام به عمل و گفتار مجتهد معیّن است. البته این واژه در متون فقهی در مبحث حج به معنای «علامتی بر گردن قربانی آویختن تا معلوم شود برای قربانی در حج است» هم به کار رفته است. در منابع اصولی و فقهی دو گونه تعریف برای تقلید مطرح شده شماری از فقها تقلید را امری متمایز از عمل کردن به حکم شرعی و آنرا اخذ فتوای مجتهد یا پذیرفتن آن یا التزام داشتن به آن تعریف کردهاند. در برابر، بیشتر فقها ماهیت تقلید را همان پیروی عملی از فتوای مجتهد دانستهاند.
مصادیق تقلید
از دیدگاه فقه اسلامی، تقلید در برخی موارد، از جمله در مورد احکام ضروری و یقینی، مجاز نیست، زیرا در سیرهٔ عقلا، تقلید تنها در مواردی صورت میگیرد که علم و قطع برای خود شخص وجود نداشته باشد. مورد دیگری که تقلید در آن ممکن نیست، عقایدی است که باید نسبت به آنها اعتقاد یقینی حاصل شود (مانند اصول دین)، حال آنکه تقلید یقین آور نیست. البته در برخی عقاید فرعی مذهبی رجوع جاهل به عالم میتواند برای مکلف یقین آور باشد، مانند رجوع به پیامبر اسلام برای تعیین امام و جانشینان پس از او؛ ولی این امر مصداق تقلید مصطلح شمرده نشده است. اهل سنّت نیز تقلید در عقاید را جایز نمیدانند زیرا در اینگونه امور تفکر و رسیدن به اطمینانْ مطلوب و تقلید مذموم است. آیة ۲۲ سورهٔ زخرف پیروی بی دلیل از روش گذشتگان را ناپسند شمرده و پیامبر اسلام نیز به تفکر در آیات مربوط به معرفت الهی توصیه کرده است. تنها به ظاهری مذهبان جواز تقلید در عقاید نسبت داده شده است.
موارد دیگر ممنوعیت تقلید در منابع فقهی امامی عبارت اند از: مسائل اصول فقه؛ مقدّمات اجتهاد، مانند صرف و نحو؛ شناختن مفهوم آن دسته از موضوعات احکام شرعی که جنبهٔ عرفی یا لغوی دارند، بر خلاف مواردی که شرع آنها را ایجاد نموده (مانند نماز و روزه)؛ و بالاخره احکام غیرالزامی مانند مستحبات و مکروهات که نیازی به تقلید ندارند و میتوان آنها را به امید رسیدن به پاداش الاهی انجام داد. در پارهای منابع فقهی سه مورد نخست هم، به استناد سیرة عقلا، مشمول ادلهٔ جواز تقلیدند.
در مذاهب مختلف اسلامی، تقلید بر مجتهد حرام است اما فرد غیرمجتهد یا کسی که در برخی موضوعات، عامی محسوب میشود، باید تقلید کند.
تقلید در مذهب شیعه
تقلید در مذهب شیعه از عصر امامان آغاز شد. آنان پیروانشان را به راویان حدیث یا یاران نزدیک خود، ارجاع میدادند و گاهی یاران خود را به حضور در مساجد و مراکز عمومی برای فتوادادن و ارشاد مردم تشویق مینمودند. ظهور تقلید در عصر امامان و تشویق آنان به این امر، بعلت فاصلهٔ زیاد میان شهرها، فراهم نبودن امکانات ضروری برای مسافرت مردم و در نتیجه دشواری دسترسی به امام یا دسترسی نداشتن به وی، عاملِ تقیه در بسیاری موارد و بالاخره پدید آمدن مشکلات شخصی و عسر و حرج برای امامان در صورت مراجعة مستقیم مردم به آنها بود. در عصر غیبت صغرا نیاز به تقلید در احکام شرعی بیشتر احساس شد و بنا بر توقیعی که از آخرین امام شیعیان (امام دوازدهم شیعه) نقل شدهاست، مرجع شناخت احکام در موضوعات جدید را فقیهانی معرفی کرده که دارای شرایطی هستند و مردم باید از آنها تقلید کنند.
در عصر غیبت کبرا نیز مسئلهٔ تقلید همواره در میان شیعیان مطرح بوده و در دورههای گوناگون کمتر در مورد ضرورت داشتن آن تردید شده، هر چند که در ضوابط و شرایط آن بین اصولیون و اخباریون اختلافاتی وجود داشته است.
به نظر میرسد سابقهٔ پژوهش در بارهٔ اجتهاد و تقلید به عصر تدوین علم اصول فقه برمی گردد. این موضوع در کتابهای اصولی امامی، از زمان نگارش الذریعه الی اصول الشریعه (تألیف سید مرتضی علم الهدی، متوفی ۴۳۶) تا عصر حاضر، بررسی شده است. در کتب فقه استدلالی نیز گاه برخی مباحث مربوط به تقلید، ضمن بررسی شرایط فقیه جامعالشرایط، بیان میشود. از قرن دهم به بعد، آثار مستقلی در این باره با عنوان الاجتهاد و التقلید یا عناوین دیگر نگاشته شد و پس از شیخ انصاری آغازشدن رسالههای عملی با این مبحث رواج یافت. از زمان تألیف کتاب العروةالوثقی، اثر سید محمدکاظم طباطبائی یزدی (متوفی ۱۳۳۷) نیز مباحث اجتهاد و تقلید در ابتدای کتب فقهی مطرح گردید.
ادله جواز و وجوب تقلید از نظر شیعه
نظر مشهور فقهای شیعه بر وجوب یکی از سه امر اجتهاد، احتیاط یا تقلید برای مکلف است اما در نوع این وجوب اختلاف نظر وجود دارد. برخی این وجوب را شرعی دانستهاند؛ یا از آنرو که ادله وجوب شرعیِ فراگیری احکام بر آن دلالت دارد یا از آن جهت که تقلید مقدمة انجام دادن تکالیف شرعی است و «وجوب مقدَّمی» دارد. برخی دیگر این وجوب را عقلی دانستهاند، زیرا عقل درک میکند که مکلف در صورت انجام دادن حرام و ترک کردن واجب مستوجب عِقاب است، پس باید مستند و حجتی بیابد که او را از عذاب و عقاب ایمن سازد. این حجت از یکی از سه راه مذکور (اجتهاد، احتیاط، تقلید) حاصل میشود. بر این اساس، تقلید در کنار دو راه دیگر وجوب تخییری دارد و مکلف میتواند از راه تقلید، احکام شرعی خود را فرا گیرد. بنابراین اگر اجتهاد برای او ممکن نباشد، تقلید واجب تعیینی میشود. به تصریح فقها حکم تقلید، خود نمیتواند مورد تقلید قرار گیرد، بلکه مقلد باید با یقین خود و به استناد حکم عقل تقلید نماید و گرنه دور باطل لازم میآید، هر چند در مورد جزئیات احکام تقلید، امکان تقلید وجود دارد. سید محمد جواد غروی در کتاب خود چنین مینویسد که مقلد هم باید در شناخت احکام الهی به علم برسد از اینرو تبعیت از یک فقیه رفع مسئولیت از او نمیکند و باید با حکمیت عقل، از هر فقیهی که مسئله یا مسائل احکام را با استناد به کتاب خدا و سنت قطعیه عقلیه بیان مینماید، پیروی کند. پس مقلد میتواند در هر حکمی از یک مجتهد، مستقلاً تبعیت نماید نه اینکه در تمامی مسائل، از یک فقیه تقلید کند و در مسائل ثابت شرع نیازی نیست که فقیه در قید حیات باشد.
دلایل چهارگانه جواز و وجوب تقلید
دلایل چهارگانه فقهی جواز و وجوب تقلید به تفصیل شامل: عقل، وحی و حدیث و اجماع میباشند.
دلایل عقلی
برای وجوب یا جواز تقلید ادلهٔ متعددی مطرح شده، از جمله آنکه جواز تقلید بدیهی و فطری است و نیاز به دلیل ندارد، زیرا هر جاهلی به اقتضای فطرت خویش برای رفع جهل خود به عالم رجوع میکند. دلیل دیگر این است که سیرهٔ عقلا بر حسب دریافت عقلایی خویش، رجوع به متخصص در هر رشته است و از آنجا که شارع این سیره را منع نکرده، مورد تأیید اوست و گرنه برای شناخت احکام و اطاعت از دستورهای دین راه دیگری معرفی میکرد.
دلایل وحیانی
آیات متعددی دلیل دیگر جواز تقلیدند، از جمله آیة ۷ سوره انبیاء که سؤال کردن از عالمان و «اهل ذکر» را بر غیر عالمان لازم دانستهاست اما گفتهاند که این آیه در مورد اعتقادات است که تقلید در آن راه ندارد. همچنین برخی آیة ۱۲۲ سوره توبه را، که بر وجوب سفر برای تفقّه در امر دین دلالت دارد، دلیل جواز تقلید از فقها دانستهاند.
در قرآن دو نوع تقلید مطرح شدهاست: تقلید ناپسند و تقلید پسندیده.
در آیات مختلف قرآن، تقلید از رهبران شرک، تقلید از مستکبران و تقلید از نیاکان از روی تعصب و جهل، ناپسند و مذموم دانسته شدهاست. همچنین تقلید کورکورانه در اصول دین را امری جاهلانه و خلاف عقل دانستهاست. به علاوه، آیه ۳۱ سوره توبه، تقلید چشمبسته و پیروی بی چون و چرای یهود از پیشوایان دینی خود را نکوهیدهاست.
تقلید در اصول دین و عقاید، مذموم و ناپسند است؛ ولی آیات متعددی، تقلید در فروع دین و احکام تأیید شده، و بر آن تأکید شدهاست. علمای تفسیر و فقه از آیه ۱۲۲ سوره توبه لزوم تقلید «جاهلان به احکام دین» از فقیهان و عالمان برداشت کردهاند: گروهی از علمای اسلام به آیه یاد شده در مسئله جواز تقلید استدلال کردهاند، و چنین استدلال نمودهاند که فراگیری تعلیمات اسلام و رساندن آن به دیگران در مسائل فروع دین و لزوم پیرویشوندگان از آنان، همان تقلید است. برخی مفسران و فقیهان از آیات ۴۳ سوره نحل و ۷ سوره انبیاء، ضرورت تقلید و رجوع انسانهای «ناآگاه از مسایل فرعی دین» به عالمان و مجتهدان برداشت کردهاند: برخی علما برای جواز تقلید عامی و رجوع غیرمجتهد به مجتهد در مسائل فرعی، به این آیه استدلال کردهاند. علامه طباطبایی هم معتقد است این آیه، ارشاد به یک اصل کلّی و عقلایی است و آن رجوع جاهل به اهل علم و خبرهاست.
البته، برداشتهایی که مفسرین و فقها از آیات قرآن در این زمینه انجام دادهاند، با توجّه به مفهوم آیات است، زیرا تقلید از نیاکان جاهل و هدایت نشده مورد سرزنش قرار گرفته و مفهوم آن جواز تقلید از عاقلان عالم و هدایت شدهاست.
دلایل حدیثی
احادیثی که گاه فقهای امامیه برای جواز تقلید به آنها استناد کردهاند، چند دستهاند:
۱) حدیثی که واژة تقلید یا مشتقات آن را در بر دارد.
۲) احادیثی که در آنها امامان، شیعیان را به راویان حدیث ارجاع دادهاند، مانند توقیع امام دوازدهم.
۳) احادیثی که طبق آنها امامان به اشخاص معیّنی، با ذکر نام، ارجاع دادهاند.
۴) احادیثی که در آنها ائمه یاران خود را به فتوا دادن برای مردم ترغیب یا فتوای آنها را تأیید کردهاند.
۵) احادیثی که از فتوا دادن بدون علم یا فتوا دادن بر پایهٔ روشهایی مانند رأی و قیاس نهی کرده است که مفهوم آنها، جواز فتوا دادن بر اساس دلیل معتبر شرعی است.
۶) احادیثی که متضمن تقریر امامان شیعه مبنی بر جواز تقلید از کسانی است که بر طبق ضوابط شرعی فتوا میدهند.
دلایل اجماعی
دلیل دیگر جواز تقلید، اجماع انکارناپذیر فقها بر جواز پرسش و استفتا در احکام شرعی است، بدون آنکه دلیل حکم سؤال شود. البته گفته میشود که چنین اجماعی وجود ندارد و تقلید در قرون اخیر در بین شیعیان رواج یافته است. برای مثال ابن زهره که از علمای بزرگ شیعه میباشد تقلید را از نظر علمای شیعه حرام میداند. او میگوید: «جایز نیست فتواگیرنده از فتوادهنده تقلید کند؛ چرا که تقلید ناپسند است، و نیز طایفه امامیه بر این معنی مجتمعاند که عمل جز بر اساس علم جایز نیست. و کسی نمیتواند بگوید که: وجود دلیل - یعنی اجماع طایفه - بر وجوب مراجعه عامی به مرجع و عمل به گفتار او با توجه به اینکه جایز الخطاست، او را از اقدام به قبیح مصون میدارد، و این را اقتضا دارد که عمل خود را به علم مستند کند. زیرا ما قبول نداریم که در صورت جایز الخطا بودن فقیه، علمای امامیه بر عمل به نظر وی اجماع داشته باشند. و این مسألهای است اختلافی. بلکه آن چیزی که افراد به آن مأمورند فقط مراجعه فرد عامی به مفتی و مرجع است؛ و اما اینکه موظف به عمل به نظر وی باشد از روی تقلید، این گونه نیست». آیتالله منتظری نیز در کتاب مبانی فقهی حکومت اسلامی دلایل نقلی و عقلی تقلید را زیر سوال میبرد. او مینویسد آیات قرآن همگی بر تشویق به دانش آموزی و مراجعه به دانشمندان تاکید دارد همانگونه که همه مردم در هر رشتهای عمل میکنند و این به معنای تقلید نیست. احادیث وارده نیز یا مانند آیات قرآن به دانش تشویق میکنند یا اگر مجوز تقلید باشند دارای سند ضعیف میباشند. آیتالله منتظری دلایل عقلی را نیز خدشه پذیر میداند و میگوید عقلا از متخصصین رشتههای مختلف تقلید نمیکنند بلکه برای کسب علم اجمالی به نظرات متخصصین مراجعه میکنند؛ حال در یک مورد با نظر یک متخصص قانع میشوند و در یک مورد نیز به چند متخصص مراجعه میکنند و حتی ممکن است در نهایت نیز به نظر فرد با دانش کمتر عمل نمایند. در واقع عقل حکم نمیکند که انسان فقط به نظر یک متخصص متکی باشد و خود را از نظر سایر صاحبنظران نحروم کند.
اصطلاحات کلیدی تقلید
عدول: برگشتن از مرجع تقلید به مرجع دیگری و تغییر مرجع تقلید که درصورت اعلمیت دومی جایز است.
تبعیض: مراجعه به مرجعی دیگر در قسمتی از ابواب فقهی (مثلاً خمس یا ارث) که طبق نظر غالب مراجع در صورت تساوی مجتهدین جایز است.
رجوع: برگشتن از فتوای مرجع تقلید به مرجعی دیگر که در علم مساوی است غالباً -به انحایی- جایز شمرده میشود.
بقا بر میت: ماندن بر فتاوای مرجع درگذشته که با اجازه مرجع زنده جایز است.
تقلید در مذهب اهل تسنن
موضوع تقلید در میان اهل سنّت فراز و نشیبهای بسیاری داشته است. برخی مؤلفان، از این منظر، فقه اهل سنّت را به چهار دوره تقسیم کردهاند:
۱) مرحلهٔ آغاز: این مرحله به زمان خلفا و صحابه باز میگردد که مردم برای شناخت احکام شرعی به آنان رجوع میکردند. در این دوره مذهب معیّنی در میان اهل سنّت رواج نداشت، بلکه در مواردی که اتفاق نظر داشتند به روایاتی که از پیامبر اسلام رسیده بود، عمل مینمودند و در موارد اختلاف نظر به هر یک از صحابه که میخواستند مراجعه میکردند، بدون آنکه همواره به روش یا فرد خاصی ملتزم باشند.
۲) مرحلهٔ بروز مذاهب فقهی: با افزایش تعداد راویان احادیث و ظهور اشخاص برجستة علمی در مناطق گوناگون، مردم برای فراگیری احکام به افراد متعددی رجوع میکردند. این اشخاص نوعی مرجعیت دینی یافتند و هر یک مذهبی فقهی را پایهگذاری کردند.
۳) مرحلهٔ حصر مذاهب فقهی چهارگانه: تعدد مذاهب اختلافاتی در پی داشت و تعصب و دشمنی پیروان مذاهب این اختلافات را تشدید کرد و با افزایش حسد و خودبینی و دیگر ضعفهای اخلاقی، روح تفکر از بین رفت. از سوی دیگر، با وجود اختلاف شدید مذاهب، عملاً امکان قضاوت در دعاوی بر اساس قانون و رویة واحد وجود نداشت. چه بسا بر پایهٔ یک مذهب، عقدی باطل و بنا بر مذهب دیگر همان عقد صحیح بود یا بر اساس یک مذهب، عملی مشمول مجازات بود و بر پایهٔ مذهبی دیگر نبود. مجموع این عوامل و بروز هرج و مرج مذهبی باعث شد که فکر بستن باب اجتهاد و محدود شدن مذاهب فقهی مطرح شود. سرانجام، در قرن هفتم، چهار مذهب از مذاهب اهل سنّت رسمیت یافت و پیروی از دیگر مذاهب تحریم شد. فقیهانی، از جمله ابن صلاح، نیز به منع تقلید از غیر مذاهب اربعه فتوا دادند.
۴) مرحلهٔ رواج مجدد اجتهاد و تقلید: بعضی علمای پیشین اهل سنّت، مانند ابوالفتح شهرستانی (متوفی ۵۴۸) و ابواسحاق شاطبی (متوفی ۷۹۰)، به بسته بودن باب اجتهاد و افتا معترض و خواهان گشودن آن بودند. در قرن اخیر نیز شماری از عالمان اهل سنّت و شیوخ الازهر، به استناد اجماع مسلمانان در صدر اسلام مبنی بر جواز تقلید از هر یک از صحابه، انحصار اجتهاد در چهار مذهب را مردود دانستهاند و اجتهاد علمی مجدداً رواج یافته است. بر این اساس، مکلفان سنّی مذهب میتوانند از هر یک از ائمهٔ مذاهب فقهی که بخواهند تقلید کنند و حتی جایز است که در مورد مسائل مختلف، از میان آرای مذاهب چهارگانهٔ اهل سنّت، آسانترین رأی فقهی را برای تقلید برگزینند. این دیدگاه در میان فقهای پیشین اهل سنّت نیز مدافعانی داشته، هر چند برخی از آنها مانند کیاهراسی و ابن تیمیّه (متوفی ۷۲۸) با آن به مخالفت بر خاستهاند.
جواز یا حرمت تقلید از نظر اهل تسنن
در میان اهل سنّت دو دیدگاه اساسی در بارهٔ جواز یا حرمت تقلید وجود دارد. برخی فقهای متقدم تقلید را حرام شمردهاند. از امامان مذاهب چهارگانه (ابوحنیفه و ابویوسف و مالک بن انس و شافعی و احمدبن حنبل) عدم جواز تقلید نقل شده است. در مقابل، از برخی فقیهان متقدم اهل سنّت، از جمله از فقیه بزرگ حنفی، محمدبن حسن شیبانی، جواز تقلید نقل شده است. شافعی نیز در مواردی دلیل نظر خود را پیروی از یک صحابی یا تابعی دانسته است. علاوه بر آن از کتاب شافعی و نیز از فقهایی مانند ابن سرّاج، احمد بن حنبل و سفیان ثوری، جواز تقلید عالم از عالم نقل شده است. ابن قیّم جوزیّه این اختلاف نظر را اینگونه توجیه کرده که برای عالم، تقلید از دیگری فقط به هنگام ضرورت مجاز است و در سایر موارد جایز نیست. ابن حزم هم تقلید را باطل می دانسته و پیروان خود و دیگر مذاهب را به اجتهاد فرامی خوانده است.
فقهای متأخر اهل سنّت قائل به جواز تقلید و وجوب آن برای عامی (غیر عالم) هستند، زیرا هر فرد، مکلف به انجام دادن احکام شرعی است و نبودن حجت برای اثبات تکلیف، موجب زوال آن و طرد شریعت میشود.
حوزه علمیه
حوزهٔ علمیه نامی است که به مراکز آموزشی و پژوهشی دینی در جهان اسلام و به ویژه در میان شیعیان داده میشود. نخستین حوزه علمیه ویژه شیعیان در سدهٔ چهارم قمری در شهر نجف عراق در کنار حرم علی بن ابیطالب (امام اول شیعیان) توسط شیخ طوسی برپا شد. اکنون مهمترین حوزههای علمیه شیعه در شهرهای قم، نجف و مشهد قرار دارند.
حوزههای علمیه در ایران
هم اکنون حوزههای علمیه موجود در ایران، تحت مدیریت مرکز مدیریت حوزههای علمیه اداره میشود. این مرکز زیر نظر جمعی به نام شورای عالی حوزههای علمیه اداره میشود. مدیر حوزه علمیه قم، با تصویب اعضای شورای عالی حوزه انتخاب میشود و همچنین سیاستهای کلی و بنیادین حوزه نیز با تایید این شورا اعمال میشود. مدیر کنونی مرکز مدیریت حوزه، سید هاشم حسینی بوشهری است. مرکز مدیریت حوزه علمیه قم دربرگیرندهٔ بیش از ده معاونت از جمله آموزش، پژوهش، تبلیغ، تهذیب، امور مدارس، آمار و بررسی است. معاونت آمار و بررسی مرکز مدیریت با طلابی که از «موازین طلبگی» تخطی کنند برخورد میکند. حوزه علمیه قم دارای مراکز تخصصی از جمله تفسیر، نهج البلاغه، تبلیغ، کلام، فلسفه و علوم حدیث میباشد.
پذیرش
هرسال از حدود ماه اسفند یا فروردین، ثبت نام در آزمون ورودی حوزه، انجام میشود. بعد از گرفتن آزمون که معمولاً در دو سطح «دیپلم» و «زیر دیپلم» انجام میشود، توزیع قبول شدگان براساس محلهای مورد نظر برای تحصیل انجام میشود و بعد از این، قبول شدگان برای تحصیل در قم، برای انجام مصاحبه، به مرکز مدیریت فراخوانده میشوند و کسانی که برای شهرستانها قبول شدهاند به حوزههای شهرستان. برای کسانی که بعد از گرفتن مدرک از دانشگاه بخواهند به حوزه بروند در گذشته هیچ گونه آزمونی در نظر گرفته نمیشد و برای پذیرش فقط مصاحبه میکردند، ولی امروزه دانشجویان هم برای مشخص شدن وضعیت هوشی و علمی مورد ازمون و مصاحبه قرار می گیرند. ورودیهای فوق دیپلم به بالا، در مدرسه معصومیه قم مشغول به تحصیل میشوند. مدارس موجود در قم، جمعا حدود ۲۵ مدرسهاست که نصف ان مربوط به طلاب دیپلمه و نصف دیگر مدارس سیکل هستند. برنامه درسی مدارس سیکل با مدارس دیپلم تفاوت اندکی دارد.
تغییر نظام آموزشی
نظام سنتی: تا قبل از انقلاب ۱۳۵۷ ایران، حوزههای علمیه بر پایهٔ همکاری متقابل استاد و شاگرد اداره میشد و نظام آموزشی واحد و نظاممندی نداشتند.
نظام جدید: بعد از انقلاب، حوزهها به تابعیت شورای عالی حوزههای علمیه و مدیریت «مرکز مدیریت حوزههای علمیه» تحت شورای عالی حوزهها درآمدند. به دنبال آن ساختارهای سنتی در برخی از بخشها فرو ریخت و حوزههای علمیه ساختار جدیدی یافتند.
حوزه علمیه خواهران
در میان شیعیان تحصیل علوم دینی میان زنان به صورت منفرد و پراکنده بود. از حدود چهار دهه پیش، مراکز تحصیلی علوم دینی زنان به شکل سامانیافته به تعداد کمی وجود داشت. شورای عالی حوزه علمیه قم در اسفند ۱۳۷۵ مرکز مدیریت حوزههای علمیه خواهران را تأسیس کرد تا «با مدیریت واحد، مدارس علمیهٔ خواهران را سازماندهی، هدایت و نظارت کند». فعالیتهای این نهاد «تلاش برای حفظ و گسترش نگرش مردسالارانه در میان زنان» عنوان میشود که اکثر طلاب طرفدار آن هستند.علاوه بر مرکز مدیریت حوزههای علمیه خواهران، حوزه علمیه جامعة الزهراء قم هم به پذیرش و آموزش طلاب خانم اقدام میکند.
8:48 pm
زمان فتحعلی شاه
نقطهٔ شروع مدگرایی زمانی بود که بانوی ارشد فتحعلی شاه طی یک مهمانی دربار با "الیزابت مک نیل" همسر "جان مک نیل" آشنا شد. الیزابت مک نیل در آن مهمانی لباس ساتن سپید، تزئین شده با چینهای توری و همچنین ردای قرمز ابریشمی بر تن داشت که در تضاد با لباسها و جواهرات با شکوه و پر زرق و برق خانمهای درباری بود. اما همین لباس ساده چشم بانوی اول دربار ایران را گرفت و نقطه شروعی شد بر تغییر لباس زنان دربار قاجار.
بعدها در سال ۱۸۵۰ میلادی، "لیدی شیل" با ملک جهان مادر ناصرالدین شاه دیدار کرد. او شرحی شگرف از لباسهای دربار نوشت و در یادداشتهایش آورد که چقدر لباسهای ساده اروپایی وی خانمهای قجری را هم زمان مجذوب و متحیر کرده بود.

زمان ناصرالدین شاه
در زمان سلطنت ناصرالدین شاه و به واسطهٔ نفوذ دخترش تاج السلطنه که تحصیل کردهٔ اروپا بود و از آزادی زنان ایران پشتیبانی میکرد باعث ورود مد روز در سبک اروپایی به ایران شد. تا جایی که وی برای نامزدی و عروسی اش لباسی ساخته از ابریشم صورتی با ساتن سفید پوشید که با تور سر به سبک عروسهای اروپایی کامل میشد؛ دیگر زنان درباری نیز لباسهایی به سبک دههٔ ۱۸۷۰ میلادی میپوشیدند که خط یقه شان دکولته(یقه باز) بود.
اندازهٔ دامنهای سنتی متفاوت بود، اما طبق مد دههٔ ۱۸۶۰ میلادی در ایران، دامنها کوتاه و جنس شان ضخیم شده بود و "شلیته" نامیده میشدند، تا اینکه ناصرالدین شاه در جریان سفر به پاریس و دیدن رقصندگان باله مدل دامن آنها را به زنان دربار معرفی کرد. لباس زنان دربار، اوایل ترکیبی از نیم تنه (ژاکت) های تنگ با آستینهای بلند بود با شلواری که به شکل زنگوله تا زانوها میرسید، همهٔ لباسها از پارچه زربفت ابریشمی و مخمل ساخته شده بودند. یک شال معمولا صورت را در بر میگرفت و زیر چانه گره زده میشد. بسته به وضعیت پوشنده لباس مقدار زیادی از جواهرات نیز آویخته میشد.
تغییرات در لباسهای سنتی بصورت تدریجی از اواسط قرن نوزدهم شکل گرفت و شامل شلوارهای کوتاهتر، و دامنهایی در اندازه و ضخامتهای مختلف بود که روی شلوارهای تنگ یا جورابهای نازک پوشیده میشد. معرفی جامه اروپایی به زنان دربار تدریجی بود و از اواخر قرن نوزدهم شروع شد که شامل انطباق با سبک سنتی است. برای نمونه کتها با دکمه بسته شدند و خط یقه V شکل داشتند. لباسهای بلند با کمر تنگ و دامنهای ضخیم که زیر کت پوشیده میشد. شنلها روی کت پوشیده میشد و برخی مواقع رداهای طرح اروپایی به جای چادر در لباسهای بیرون از خانه استفاده میشد.
تاثیرگذارترین پیش قراولان مد در میان زنان دربار قجر به طور مستقیم دارای خویشاوندی با شاه بودند، بنابراین در بالاترین جایگاه اجتماعی بودند و واکنش به این تغییرات تا حد زیادی بسته به رویکرد شوهران آنها بود که آن هم نسبت به تحصیلات زنان و آداب اروپایی متفاوت بود. مردان محافظهکار دگرگونی در لباسها را میتوانستند بپذیرند اما به اصرار به زنان برای ماندن در خانه و دنبال نکردن حرفه ادامه میدادند. تاجالسلطنه که از امتیاز ثروت و نفوذ برخوردار بود، بیوقفه با شوهرش مخالفت میکرد، آن چنان که لباس اروپایی را به عنوان نشانه رهایی بر تن میکرد و برای آزادی زنان ایرانی فعالیت میکرد.
در آن زمان لباسها توسط خیاطها و سازندگان لباس حرفهای دوخته میشد، توسط ندیمان ماهر و همچنین خانمهایی از اندرونی. خیاطها در مغازه خودشان در بازار و همچنین برای امور خصوصی کار میکردند. خیاطهای مخصوص متدهای اروپایی در برش و دوخت لباسها را استادانه تعلیم دیده بودند تا مقامات مرد در دربار آنها را بپوشند. زنان دربار نیز به خدمات دوزندگان اختصاصی لباس که به کاخ سر میزدند اعتماد داشتند. دختران در حرمسرا هنر گلدوزی برای تزئین لباس و منسوجات خانگی را آموزش می دیدند و استاندارد کار هایشان بالا بود. افزون بر آن قلاب دوزان حرفهای هم بودند که روی طلا و ابریشم کار میکردند. با توجه به دسترسی شان برای تامین پارچه و طراحی و میزان آموزش شان، دوزندگان قادر بودند ذائقه زنان دربار را با سبکها و تزئینهای جدید تحت تاثیر قرار دهند.
دورهٔ پهلوی
زمان رضا شاه
با آغاز دورهٔ پهلوی الگو سازی از مظاهر پیشرفت به اوج خود رسید، پس از ورود ملکه ثریا(ملکه افغانستان) بدون حجاب به ایران و سفر رضا شاه به ترکیه و دیدار با آتاتورک و دیدن زنانی که بی حجاب بودند و مانند مردان کار میکردند و دیگر مظاهر غرب، تصمیم به ایجاد یک مدرنیزاسیون اجباری گرفت؛ گرچه جرقههای کشف حجاب در همان اواخر دورهٔ قاجار خورده بود اما این رضا شاه بود که دستور به کشف حجاب زنان داد، وی همچنین دستور داد مردان به جای لباسهای سنتی لباس متحدالشکل بر تن کنند که شامل کت و شلوارهای غربی بود، همچنین مردان به جای کلاه شاپو، دستار و عمامه باید کلاه پهلوی بر سر میکردند، زنان نیز به جای روبنده، پیچه، چادر و روسری میتوانستند از کلاه فرنگی استفاده کنند اما داشتن حجاب ممنوع بود.
یکی از کسانی که در تغییر سبک پوشش زنان تاثیر بسزایی داشت و از حامیان کشف حجاب بود، وزیر قدرت مند دربار، عبدالحسین تیمور تاش بود که در جلسه کابینه در سال ۱۳۱۲ واردات کلاههای زنانه از خارج از کشور را قانونی کرد.
پس از ۱۷ دی ۱۳۱۴ ه. ش (۱۹۳۵) تبعیت از لباسهای مد روز پیگیری شده و خانمها پوشاک خود را از روی مجلههای مزونهای اروپایی که بهصورت فصلی یا سالیانه بود، تهیه میکردند و از تغییرات رنگ و فرم لباس با خبر شده و از آنان پیروی میکردند.
زمان محمد رضا شاه
در زمان سلطنت محمدرضا شاه از سال ۱۳۲۰ تا ۱۳۵۷ ه. ش به دلیل افزایش ارتباطات با کشورهای غربی و آمریکایی سیر تحول لباس و همگون شدن آن با البسه خارجی بیشتر شد.
مد لباس در دههٔ ۲۰ شمسی شامل لباسهای جلو بسته و جلو باز با یقهٔ انگلیسی بزرگ و سرشانههای پهن و کمرهای تنگ و چسبان بود، دامنهای گشاد و پیلی دار که قدشان تا زانو بود، اما در اواخر این دهه قد دامنها دوباره بلند شد. در دههٔ ۳۰ تنوع سبکهای لباس بالا رفت و در دههٔ بعدی دامنهای چین دار و پلیسه، کت و شلوارهای پاچه گشاد، دوپیس و... از سبکهای طراحی لباس مرسوم بودند، جنس غالب پارچههایی که در طراحی مد آن زمان به کار میرفت ژرسه و تریکوبود، و طرحها چهار خانه، راه راه و جناقی بودند.
در دهه ۵۰ جورابهای خط دار به بازار عرضه شدند و سبک طراحی فرانسوی که شامل دامنهای ماکسی، میدی و مینی بود، همچنین انواع کت و دامن دوپیس و جلیقه وارد ایران شدند، همچنین در این دهه فرح پهلوی البسه آراسته یه سوزن دوزی را در دربار باب کرده بود، از مشاهیر سوزن دوزی آن زمان میتوان به مهتاب نوروزی اشاره کرد.
در آن دوره شهرهای بزرگ بهدلیل خصوصیات اجتماعی و اقتصادی و ارتباطات فرهنگی همیشه محل صدور مد و لباس به شهرهای کوچک و حتی روستاها بودند. دو نیروی موثر در گسترش مد و مدگرایی، زنان و جوانان بودند؛ در دهه ۵۰ این دو نیروی موثر با تمام قوا به دنبال مد بودند، مد و لباس ایرانی در دهه ۵۰ تحت تاثیر دهه ۷۰ میلادی غرب، دچار یک تحول بزرگ شد. در دهه ۵۰، مجلات و ژورنالهای غربی سهم عمدهای در مدگرایی جامعه به عهده داشتند، جریان رسمی نشریات وابسته به رژیم پهلوی مثل "زن روز"، "اطلاعات جوانان" و... این موج را تقویت میکردند، از سوی دیگر گروههای پانک، هیپیها، آرایش موی مخصوص بیتلها، جوانان شهرنشین ایرانی را تحت تاثیر قرار داده بود.
اولین طراح مد ایرانی
زینت جهانشاه دختر یکی از سرهنگهای وزارت جنگ آن دوره در آموزشگاه بین المللی "لته فراین" آلمان تحصیل کرد و پس از ازدواج با یکی از افسران نظام به سوئیس رفت و در آنجا حدود یکسال هنر خیاطی و روش برش روی مانکن را فرا گرفت، سپس به پاریس که یکی از مراکز اصلی صدور مد دنیا بوده و هست رفت و در آنجا در خیاطی تخصص پیدا کرد و همچنین تحت تعلیم "پیر بالمن" یکی از طراحان معروف آن زمان رموز خیاطی مدرن و بوتیک داری را یاد گرفت.
زینت جهانشاه در سال ۱۳۲۱ به همراه همسرش که یکی از افسران نظام بود به ایران بازگشت. او در بدو ورود به ایران، اقدام به افتتاح یک لباس فروشی و خیاط خانه در خیابان امیریه شهر تهران کرد و در مدت سه ماه موفق شد نود دست لباس زنانه برای هنگام صبح، عصر و شب، تولید کند و با پوشاندن به تن مانکنها و دخترها، آنها را در معرض مشاهده پانزده تن از زنان از فرنگ برگشته قرار دهد که با مد روز اروپا آشنا بودند.
مد لباس جهان شاه، آمیزهای از مدهای غربی و دید شخصیاش بود او برای تمام لباسهای ایرانی، از روی فصول یا گلها نام انتخاب کرده بود. جنس لباسها اغلب از مخمل و لمه بود. مدل پالتوها و آستینها آزاد و یقهها بسته بودند، کتها و دامنها نیز مناسب با اعتقادات دینی زنان ایرانی طراحی شده بود و پیراهنهای شب به سبک دکولته طراحی شده بودند و روی آنها منجوق و پولک دوزی شده بود، به جلوی این لباسها قسمتی اضافه میشد که به تن بایستند. کفشها هم نوک گرد و بی پاشنه و باریک طراحی شده بود. در میان مدلهای لباس، از پالتوی پوست و کلاه به علت گرانی پوست و عدم امکان فروش خبری نبود. از سوی دیگر جهان شاه کلاه دوز خوبی هم سراغ نداشت تا طرحهایش را به او سفارش دهد. در عوض کیفهای مدل "موت" که هر دو دست در داخل آن قرار میگرفت به نمایش گذاشته شده بود. رنگهایی که در مدلها استفاده شده بود بیشتر سیاه و قهوهای بود.
البته جهان شاه در نمایش مدلهای خود به بازدیدکنندگان با مشکلاتی هم روبرو بود از جمله روش راه رفتن و ایستادن مانکنها و سادگی و بیآرایشی گیسوانشان، به ویژه در مورد آخر، آرایشگاههای خاصی برای این کار در ایران وجود نداشت. با این حال زنانی که وصف نمایش خیره کننده جهانشاه را شنیده بودند استقبال زیادی از جادوی مد او کردند و کار او رونق فراوانی گرفت.
این زن پس از ده سال از افتتاح مغازهٔ لباس فروشی و خیاط خانه خود به فکر استفاده از مدل لباسهای قدیمی در کار خود افتاد و با الهام از موزه مردم شناسی مانتویی را طراحی کرد که شبیه ردای مردان قدیمی بود و آستینهای گشادی داشت که با استقبال فراوانی روبرو شد. او تا سال ۱۳۷۴ خورشیدی به کار خیاطی و مدسازی ادامه داد، وی شروع کننده راهی شد که ابتدا توسط فرزندش و سپس دیگران ادامه یافت.
پس از انقلاب ۱۳۵۷
دهه ۶۰
بعد از انقلاب 1357 و کاهش فراگیری مد و فرهنگ غربی در سطح جامعه و حتی در شهرهای بزرگ، فرهنگ پوشش ایرانیان نیز دچار تحول شد. میل به سادهزیستی، دوری از مد و جنگ ایران و عراق ، باعث شدند مد در دهه ۶۰ شمسی به حاشیه برود، لباس زنان در این سالها به مانتو و چادر و لباس مردان به شلوارهای پارچهای گشاد و پیراهنهای ساده تغییر یافت. لباس رسمی و اداری در این سالها هم کت و شلوار بدون کراوات بود. دهه ۶۰، کراوات بهعنوان نمادی از فرهنگ غربی به حاشیه رفت و به اقشار خاصی از جامعه منحصر شد.
دهه ۷۰
با پایان جنگ و از میان رفتن الزامات خاص اقتصادی و سیاسی آن و آغاز دوره تاثیر همه جانبه رسانههایی چون ویدئو و ماهواره، دوباره موج مدگرایی در جامعه آغاز شد. کاهش سختگیریها و افزایش واردات البسه خارجی هم در تشدید این فضا موثر بود. دهه ۷۰ کمکم شلوارهای پارچهای جای خود را به جینهای تنگ داد و پیراهنهای معمولی مردانه به تیشرت تبدیل شد. مدلهای مختلف روسری و مانتو و تنوع در این حوزه، اتفاق مهم لباس زنانه ایرانی در دهه ۷۰ بود. برای مثال میتوان به مدل مانتوی خفاشی اشاره کرد.
دهه ۸۰
سرعت تحول مد در دهه ۸۰ به علت ظهور اینترنت در خانههای مردم بسیار بالا بود، به طوری که شاید هر سال یک مد در جامعه میآمد و برچسب "دمده" یا "از مدافتاده" به لباسهای نهچندان کهنه داخل کمدها میخورد. مانتو فروشیها آنقدر زیاد و متنوع بودند که قیمت آن کمتر با افزایش روبهرو میشد و جزو متنوعترین و ارزانترین تنپوشهای دهه ۸۰ بودند.
دهه۹۰
در اواخر دههٔ هشتاد آشفتگی بازار پوشاک دولت مردان ایرانی را متوجه کرد که تا کنون از این عرصه و سیع رقابتی غفلت کردهاند و آنان را وادار کرد تا به طراحی لباس به عنوان یک ابزار فرهنگی توجه داشته باشند و به همین جهت ساماندهی مد و لباس به وزارت ارشاد واگذار شد. این وزارت خانه با برگزاری مسابقهٔ طراحی مد و لباس فجر هنرمندان را به رقابت کشاند و برای اولین بار در ایران طراحی مد و لباس به عنوان یک هنر در کنار هنرهای دیگر مطرح شد. پس از آن و در آغاز دههٔ نود شوهای زندهٔ لباس و انواع نمایشگاهها فرصت پیدا کردند خود را به عرصهٔ ظهور برسانند و حتی مؤسساتی در زمینهٔ پژوهش پوشاک ایرانی به ثبت رسیدند. اولین مؤسسه پژوهشی ثبت شده در زمینهٔ پوشاک ایرانی، مانا هنر ایرانیان نام دارد.
طراحان مطرح ایرانی
از معدود طراحان مد مطرح ایرانی میتوان به بیژن پاکزاد (زادهٔ ۱۵ فروردین ۱۳۲۳ در تهران - ۲۷ فروردین ۱۳۹۰ بورلی هیلز) و نیما بهنود و بوریس بیژن صابری اشاره کرد.
امروزه به علت وجود قوانین پوشش اسلامی در ایران که بر اساس آن زنان ملزم به پوشاندن سرتا پای بدن خود هستند هنر طراحی مد محدود به پوششی به نام "مانتو" و چادرهای اسلامی شده است. مانتو که واژهای فرانسوی است به لباس یا پالتوی بلند اشاره دارد و پس از انقلاب اسلامی ایران جزو کدهای لباسی زنان محسوب میشود. در سالهای اخیر پس از موفقیت نیما بهنود طراح مد ایرانی ساکن آمریکا که لباسهایی با مُهرهای قدیمی و خطوط نستعلیق فارسی طراحی کرد که بسیار مورد استقبال قرار گرفت، سبک طراحی لباس ایرانی به سمت لباسهایی رفت که تلفیقی از طرح و سبک سنتی و سادگی و راحتی لباسهای مدرن باشد. برای مثال میتوان به مانتوهای گشاد و عبا مانند در رنگهای شاد و با نقش و نگارهای سنتی محدود برای زنان و شالهایی با طرح سنتی و یا خطوط نستعلیق برای پوشش سر و بلوزهایی با همین سبک برای مردان و همچنین کیفهایی از جنس جاجیم اشاره کرد.
قوانین و مقررات طراحی مد
یک طراح لباس (به انگلیسی: طراحی مد) از ترکیب خطوط، تناسب، رنگ و بافت، شکل مناسب جامه را تصور میکند، اگرچه داشتن مهارتهایی مثل خیاطی و الگو کاری برای یک طراح لباس میتوانند سودمند باشند اما به عنوان پیش شرط برای تبدیل شدن به یک طراح لباس موفق در نظر گرفته نمیشوند. بسیاری از طراحان مد به طور رسمی آموزش دیدهاند و یا دورهٔ کارآموزی گذراندهاند.
یک طراح فنی (به انگلیسی: Technical Designer) با گروه طراحی و کارخانههای خارج از کشور کار میکند، وظیفهٔ طراح فنی اطمینان از ساخت و تولید صحیح پوشاک، انتخاب مواد اولیه و پارچههای مناسب و تناسب و اندازهٔ درست لباس هاست. طراح فنی نمونهٔ اولیهٔ پوشاک را بر روی تن یک مدل با تناسب کامل امتحان میکند و تصمیم میگیرد که کدام یک از تناسبها و ساختارها را پیش از تولید انبوه نمونههای اولیه باید تغییر دهد.
یک طراح الگو یا الگو بُر (به انگلیسی: Pattern maker(Pattern cutter)) طرح اولیه اشکال، اندازهها و تکههای لباس را مسوده میکند، این پیش نویسها ممکن است به صورت دستی با کمک ابزار اندازه گیری، روی کاغذ باشد و یا با استفاده از نرم افزار کامپیوتری CAD انجام شود. روش دیگری که برای درآوردن طرح و اندازهٔ لباسها انجام میشود آویزان کردن پارچهها به طور مستقیم روی فرم لباس است. حاصل کار طراح الگو این است که میتوان از اندازهها و قطعات الگوی طراحی شده برای تولید لباس مورد نظر استفاده کرد. معمولاً برای کار کردن به عنوان طراح الگو آموزش رسمی امری الزامی است.
یک خیاط(به انگلیسی: خیاط) سفارش لباسهای طراحی شده را میگیرد و بنا به اندازهٔ مشتری آنها را میدوزد. به خصوص لباسهایی چون کت و شلوار، کت و دامن و غیره. معمولاً یک خیاط باید دورهٔ کارآموزی و یا آموزش رسمی دیگری را گذرانده باشد.
یک طراح پارچه (به انگلیسی: Textile Designer)، بافت پارچه را طراحی میکند و آن را برای لباس و مبلمان چاپ میکند. اکثر طراحان پارچه به طور رسمی به عنوان کارآموز و در مدارس عالی آموزش دیدهاند.
یک طراح سبک یا مشاور مد (به انگلیسی: Stylist) لباسها، جواهرات و لوازم جانبی را با هم هماهنگ میکند تا در عکاسی مد (به انگلیسی: عکاسی مد) و یا در دفیله (به انگلیسی: catwalk) به معرض نمایش گذاشته شود. طراح سبک ممکن است برای هماهنگ کردن لباس با مشتری فردی نیز کار کند. بسیاری از طراحان سبک در زمینههای طراحی مد، تاریخچهٔ مد و لباسهای تاریخی آموزش دیدهاند و دارای سطح بالایی از تجربه و تخصص در زمینهٔ بازار مد جاری و روند بازار در آینده هستند. با این حال برخی از طراحان سبک به سادگی با داشتن یک حس زیبایی شناسی قوی بین لباسها هارمونی برقرار میکنند و یک ظاهر عالی میآفرینند.
یک خریدار مد (به انگلیسی: Fashion buyer) ترکیبی از لباسهای موجود در مغازههای خرده فروشی، مغازههای بزرگ و فروشگاههای زنجیرهای را انتخاب کرده و میخرد. بسیاری از خریداران مد در مطالعات تجارت و بازرگانی و/یا مطالعات مد آموزش دیدهاند.
یک دوزنده (به انگلیسی: Seamstress) لباسهای ماشینی یا لباسهای تولیدیها را با دست و یا با چرخ خیاطی میدوزد. این نوع دوزندهها اغلب به عنوان اپراتور چرخ خیاطی در تولیدیها و کارگاهها و یا در فروشگاههای پوشاک کار میکنند و معمولاً مهارتی در طراحی و برش پوشاک و یا درست کردن اندازههای لباس روی مدل را ندارند و تنها دوختهای سادهٔ لباس را انجام میدهند.
یک معلم طراحی مد (به انگلیسی: teacher of fashion design) مسئول آموزش هنر، صنایع دستی و مهارتهای طراحی مد در مدارس عالی مد یا دانشگاههای هنر است.
یک فروشندهٔ لباسهای سفارشی (به انگلیسی: costume clothier) برای مناسبتهای مختلف سفارش لباسهای مجلسی و رسمی میگیرد و به مشتریهایش میفروشد.
یک خیاط زنانه (به انگلیسی: dressmaker) در زمینهٔ لباسهای مخصوص زنان تخصص دارد، لباسهای روز، نیمه رسمی و رسمی، لباسهای کار، کت و شلوار، کت و دامن، لباس عروس، لباس ورزشی و لباس زیر زنانه.
یک تصویرگر (به انگلیسی: illustrator) برای تبلیغات بازرگانی رنگ و طرح لباسها را ترسیم میکند.
یک گمانه زن مد (به انگلیسی: Fashion forecaster) رنگها، سبکها و اشکال محبوب احتمالی در روند مد را پیش بینی میکند تا قبل از آماده شدن پوشاک برای فروش در فروشگاهها آنچه را که باب طبع مردم قرار خواهد گرفت ارائه دهد.
یک مدل (به انگلیسی: Model) برای نمایش در نمایشگاههای مد، دفیله و یا عکسهای مجلات مد و تبلیغات تجاری لباسهای طراحی شده را به تن میکند.
یک مدل شایسته (به انگلیسی: fit model) با پوشیدن و اظهار نظر درمورد تناسب نمونهٔ اولیهٔ لباس طراحی شده به طراح مد درحین ساخت لباس و بعد از آن کمک میکند، مدلهای شایسته برای انجام این مهم باید تناسب اندام ویژهای داشته باشند.
یک روزنامه نگار مد (به انگلیسی: fashion journalist) در مورد مد پوشاک و یا گرایشها و روندها آن برای مجلات و روزنامهها مقاله مینویسد.
یک متخصص دگرش (به انگلیسی: alteration specialist یا alterationist) مسئول تنظیم تناسب نهایی پوشاک است، به ویژه لباسهای ماشینی، و گاهی اوقات مدل آنها را دوباره تغییر میدهد.(تبصره: به رغم اینکه خیاطها تغییرات و تنظیمات تناسب لباسها را برای مشتریها انجام میدهند همهٔ متخصصهای دگرش خیاط نیستند.)
یک مشاور تصویری (به انگلیسی: Image Consultant) در مورد سبکها و رنگهایی به چهره و رنگ پوست و مو و اندام مشتریها مینشیند مشاوره میدهد.
نقطهٔ شروع مدگرایی زمانی بود که بانوی ارشد فتحعلی شاه طی یک مهمانی دربار با "الیزابت مک نیل" همسر "جان مک نیل" آشنا شد. الیزابت مک نیل در آن مهمانی لباس ساتن سپید، تزئین شده با چینهای توری و همچنین ردای قرمز ابریشمی بر تن داشت که در تضاد با لباسها و جواهرات با شکوه و پر زرق و برق خانمهای درباری بود. اما همین لباس ساده چشم بانوی اول دربار ایران را گرفت و نقطه شروعی شد بر تغییر لباس زنان دربار قاجار.
بعدها در سال ۱۸۵۰ میلادی، "لیدی شیل" با ملک جهان مادر ناصرالدین شاه دیدار کرد. او شرحی شگرف از لباسهای دربار نوشت و در یادداشتهایش آورد که چقدر لباسهای ساده اروپایی وی خانمهای قجری را هم زمان مجذوب و متحیر کرده بود.

زمان ناصرالدین شاه
در زمان سلطنت ناصرالدین شاه و به واسطهٔ نفوذ دخترش تاج السلطنه که تحصیل کردهٔ اروپا بود و از آزادی زنان ایران پشتیبانی میکرد باعث ورود مد روز در سبک اروپایی به ایران شد. تا جایی که وی برای نامزدی و عروسی اش لباسی ساخته از ابریشم صورتی با ساتن سفید پوشید که با تور سر به سبک عروسهای اروپایی کامل میشد؛ دیگر زنان درباری نیز لباسهایی به سبک دههٔ ۱۸۷۰ میلادی میپوشیدند که خط یقه شان دکولته(یقه باز) بود.
اندازهٔ دامنهای سنتی متفاوت بود، اما طبق مد دههٔ ۱۸۶۰ میلادی در ایران، دامنها کوتاه و جنس شان ضخیم شده بود و "شلیته" نامیده میشدند، تا اینکه ناصرالدین شاه در جریان سفر به پاریس و دیدن رقصندگان باله مدل دامن آنها را به زنان دربار معرفی کرد. لباس زنان دربار، اوایل ترکیبی از نیم تنه (ژاکت) های تنگ با آستینهای بلند بود با شلواری که به شکل زنگوله تا زانوها میرسید، همهٔ لباسها از پارچه زربفت ابریشمی و مخمل ساخته شده بودند. یک شال معمولا صورت را در بر میگرفت و زیر چانه گره زده میشد. بسته به وضعیت پوشنده لباس مقدار زیادی از جواهرات نیز آویخته میشد.
تغییرات در لباسهای سنتی بصورت تدریجی از اواسط قرن نوزدهم شکل گرفت و شامل شلوارهای کوتاهتر، و دامنهایی در اندازه و ضخامتهای مختلف بود که روی شلوارهای تنگ یا جورابهای نازک پوشیده میشد. معرفی جامه اروپایی به زنان دربار تدریجی بود و از اواخر قرن نوزدهم شروع شد که شامل انطباق با سبک سنتی است. برای نمونه کتها با دکمه بسته شدند و خط یقه V شکل داشتند. لباسهای بلند با کمر تنگ و دامنهای ضخیم که زیر کت پوشیده میشد. شنلها روی کت پوشیده میشد و برخی مواقع رداهای طرح اروپایی به جای چادر در لباسهای بیرون از خانه استفاده میشد.
تاثیرگذارترین پیش قراولان مد در میان زنان دربار قجر به طور مستقیم دارای خویشاوندی با شاه بودند، بنابراین در بالاترین جایگاه اجتماعی بودند و واکنش به این تغییرات تا حد زیادی بسته به رویکرد شوهران آنها بود که آن هم نسبت به تحصیلات زنان و آداب اروپایی متفاوت بود. مردان محافظهکار دگرگونی در لباسها را میتوانستند بپذیرند اما به اصرار به زنان برای ماندن در خانه و دنبال نکردن حرفه ادامه میدادند. تاجالسلطنه که از امتیاز ثروت و نفوذ برخوردار بود، بیوقفه با شوهرش مخالفت میکرد، آن چنان که لباس اروپایی را به عنوان نشانه رهایی بر تن میکرد و برای آزادی زنان ایرانی فعالیت میکرد.
در آن زمان لباسها توسط خیاطها و سازندگان لباس حرفهای دوخته میشد، توسط ندیمان ماهر و همچنین خانمهایی از اندرونی. خیاطها در مغازه خودشان در بازار و همچنین برای امور خصوصی کار میکردند. خیاطهای مخصوص متدهای اروپایی در برش و دوخت لباسها را استادانه تعلیم دیده بودند تا مقامات مرد در دربار آنها را بپوشند. زنان دربار نیز به خدمات دوزندگان اختصاصی لباس که به کاخ سر میزدند اعتماد داشتند. دختران در حرمسرا هنر گلدوزی برای تزئین لباس و منسوجات خانگی را آموزش می دیدند و استاندارد کار هایشان بالا بود. افزون بر آن قلاب دوزان حرفهای هم بودند که روی طلا و ابریشم کار میکردند. با توجه به دسترسی شان برای تامین پارچه و طراحی و میزان آموزش شان، دوزندگان قادر بودند ذائقه زنان دربار را با سبکها و تزئینهای جدید تحت تاثیر قرار دهند.
دورهٔ پهلوی
زمان رضا شاه
با آغاز دورهٔ پهلوی الگو سازی از مظاهر پیشرفت به اوج خود رسید، پس از ورود ملکه ثریا(ملکه افغانستان) بدون حجاب به ایران و سفر رضا شاه به ترکیه و دیدار با آتاتورک و دیدن زنانی که بی حجاب بودند و مانند مردان کار میکردند و دیگر مظاهر غرب، تصمیم به ایجاد یک مدرنیزاسیون اجباری گرفت؛ گرچه جرقههای کشف حجاب در همان اواخر دورهٔ قاجار خورده بود اما این رضا شاه بود که دستور به کشف حجاب زنان داد، وی همچنین دستور داد مردان به جای لباسهای سنتی لباس متحدالشکل بر تن کنند که شامل کت و شلوارهای غربی بود، همچنین مردان به جای کلاه شاپو، دستار و عمامه باید کلاه پهلوی بر سر میکردند، زنان نیز به جای روبنده، پیچه، چادر و روسری میتوانستند از کلاه فرنگی استفاده کنند اما داشتن حجاب ممنوع بود.
یکی از کسانی که در تغییر سبک پوشش زنان تاثیر بسزایی داشت و از حامیان کشف حجاب بود، وزیر قدرت مند دربار، عبدالحسین تیمور تاش بود که در جلسه کابینه در سال ۱۳۱۲ واردات کلاههای زنانه از خارج از کشور را قانونی کرد.
پس از ۱۷ دی ۱۳۱۴ ه. ش (۱۹۳۵) تبعیت از لباسهای مد روز پیگیری شده و خانمها پوشاک خود را از روی مجلههای مزونهای اروپایی که بهصورت فصلی یا سالیانه بود، تهیه میکردند و از تغییرات رنگ و فرم لباس با خبر شده و از آنان پیروی میکردند.
زمان محمد رضا شاه
در زمان سلطنت محمدرضا شاه از سال ۱۳۲۰ تا ۱۳۵۷ ه. ش به دلیل افزایش ارتباطات با کشورهای غربی و آمریکایی سیر تحول لباس و همگون شدن آن با البسه خارجی بیشتر شد.
مد لباس در دههٔ ۲۰ شمسی شامل لباسهای جلو بسته و جلو باز با یقهٔ انگلیسی بزرگ و سرشانههای پهن و کمرهای تنگ و چسبان بود، دامنهای گشاد و پیلی دار که قدشان تا زانو بود، اما در اواخر این دهه قد دامنها دوباره بلند شد. در دههٔ ۳۰ تنوع سبکهای لباس بالا رفت و در دههٔ بعدی دامنهای چین دار و پلیسه، کت و شلوارهای پاچه گشاد، دوپیس و... از سبکهای طراحی لباس مرسوم بودند، جنس غالب پارچههایی که در طراحی مد آن زمان به کار میرفت ژرسه و تریکوبود، و طرحها چهار خانه، راه راه و جناقی بودند.
در دهه ۵۰ جورابهای خط دار به بازار عرضه شدند و سبک طراحی فرانسوی که شامل دامنهای ماکسی، میدی و مینی بود، همچنین انواع کت و دامن دوپیس و جلیقه وارد ایران شدند، همچنین در این دهه فرح پهلوی البسه آراسته یه سوزن دوزی را در دربار باب کرده بود، از مشاهیر سوزن دوزی آن زمان میتوان به مهتاب نوروزی اشاره کرد.
در آن دوره شهرهای بزرگ بهدلیل خصوصیات اجتماعی و اقتصادی و ارتباطات فرهنگی همیشه محل صدور مد و لباس به شهرهای کوچک و حتی روستاها بودند. دو نیروی موثر در گسترش مد و مدگرایی، زنان و جوانان بودند؛ در دهه ۵۰ این دو نیروی موثر با تمام قوا به دنبال مد بودند، مد و لباس ایرانی در دهه ۵۰ تحت تاثیر دهه ۷۰ میلادی غرب، دچار یک تحول بزرگ شد. در دهه ۵۰، مجلات و ژورنالهای غربی سهم عمدهای در مدگرایی جامعه به عهده داشتند، جریان رسمی نشریات وابسته به رژیم پهلوی مثل "زن روز"، "اطلاعات جوانان" و... این موج را تقویت میکردند، از سوی دیگر گروههای پانک، هیپیها، آرایش موی مخصوص بیتلها، جوانان شهرنشین ایرانی را تحت تاثیر قرار داده بود.
اولین طراح مد ایرانی
زینت جهانشاه دختر یکی از سرهنگهای وزارت جنگ آن دوره در آموزشگاه بین المللی "لته فراین" آلمان تحصیل کرد و پس از ازدواج با یکی از افسران نظام به سوئیس رفت و در آنجا حدود یکسال هنر خیاطی و روش برش روی مانکن را فرا گرفت، سپس به پاریس که یکی از مراکز اصلی صدور مد دنیا بوده و هست رفت و در آنجا در خیاطی تخصص پیدا کرد و همچنین تحت تعلیم "پیر بالمن" یکی از طراحان معروف آن زمان رموز خیاطی مدرن و بوتیک داری را یاد گرفت.
زینت جهانشاه در سال ۱۳۲۱ به همراه همسرش که یکی از افسران نظام بود به ایران بازگشت. او در بدو ورود به ایران، اقدام به افتتاح یک لباس فروشی و خیاط خانه در خیابان امیریه شهر تهران کرد و در مدت سه ماه موفق شد نود دست لباس زنانه برای هنگام صبح، عصر و شب، تولید کند و با پوشاندن به تن مانکنها و دخترها، آنها را در معرض مشاهده پانزده تن از زنان از فرنگ برگشته قرار دهد که با مد روز اروپا آشنا بودند.
مد لباس جهان شاه، آمیزهای از مدهای غربی و دید شخصیاش بود او برای تمام لباسهای ایرانی، از روی فصول یا گلها نام انتخاب کرده بود. جنس لباسها اغلب از مخمل و لمه بود. مدل پالتوها و آستینها آزاد و یقهها بسته بودند، کتها و دامنها نیز مناسب با اعتقادات دینی زنان ایرانی طراحی شده بود و پیراهنهای شب به سبک دکولته طراحی شده بودند و روی آنها منجوق و پولک دوزی شده بود، به جلوی این لباسها قسمتی اضافه میشد که به تن بایستند. کفشها هم نوک گرد و بی پاشنه و باریک طراحی شده بود. در میان مدلهای لباس، از پالتوی پوست و کلاه به علت گرانی پوست و عدم امکان فروش خبری نبود. از سوی دیگر جهان شاه کلاه دوز خوبی هم سراغ نداشت تا طرحهایش را به او سفارش دهد. در عوض کیفهای مدل "موت" که هر دو دست در داخل آن قرار میگرفت به نمایش گذاشته شده بود. رنگهایی که در مدلها استفاده شده بود بیشتر سیاه و قهوهای بود.
البته جهان شاه در نمایش مدلهای خود به بازدیدکنندگان با مشکلاتی هم روبرو بود از جمله روش راه رفتن و ایستادن مانکنها و سادگی و بیآرایشی گیسوانشان، به ویژه در مورد آخر، آرایشگاههای خاصی برای این کار در ایران وجود نداشت. با این حال زنانی که وصف نمایش خیره کننده جهانشاه را شنیده بودند استقبال زیادی از جادوی مد او کردند و کار او رونق فراوانی گرفت.
این زن پس از ده سال از افتتاح مغازهٔ لباس فروشی و خیاط خانه خود به فکر استفاده از مدل لباسهای قدیمی در کار خود افتاد و با الهام از موزه مردم شناسی مانتویی را طراحی کرد که شبیه ردای مردان قدیمی بود و آستینهای گشادی داشت که با استقبال فراوانی روبرو شد. او تا سال ۱۳۷۴ خورشیدی به کار خیاطی و مدسازی ادامه داد، وی شروع کننده راهی شد که ابتدا توسط فرزندش و سپس دیگران ادامه یافت.
پس از انقلاب ۱۳۵۷
دهه ۶۰
بعد از انقلاب 1357 و کاهش فراگیری مد و فرهنگ غربی در سطح جامعه و حتی در شهرهای بزرگ، فرهنگ پوشش ایرانیان نیز دچار تحول شد. میل به سادهزیستی، دوری از مد و جنگ ایران و عراق ، باعث شدند مد در دهه ۶۰ شمسی به حاشیه برود، لباس زنان در این سالها به مانتو و چادر و لباس مردان به شلوارهای پارچهای گشاد و پیراهنهای ساده تغییر یافت. لباس رسمی و اداری در این سالها هم کت و شلوار بدون کراوات بود. دهه ۶۰، کراوات بهعنوان نمادی از فرهنگ غربی به حاشیه رفت و به اقشار خاصی از جامعه منحصر شد.
دهه ۷۰
با پایان جنگ و از میان رفتن الزامات خاص اقتصادی و سیاسی آن و آغاز دوره تاثیر همه جانبه رسانههایی چون ویدئو و ماهواره، دوباره موج مدگرایی در جامعه آغاز شد. کاهش سختگیریها و افزایش واردات البسه خارجی هم در تشدید این فضا موثر بود. دهه ۷۰ کمکم شلوارهای پارچهای جای خود را به جینهای تنگ داد و پیراهنهای معمولی مردانه به تیشرت تبدیل شد. مدلهای مختلف روسری و مانتو و تنوع در این حوزه، اتفاق مهم لباس زنانه ایرانی در دهه ۷۰ بود. برای مثال میتوان به مدل مانتوی خفاشی اشاره کرد.
دهه ۸۰
سرعت تحول مد در دهه ۸۰ به علت ظهور اینترنت در خانههای مردم بسیار بالا بود، به طوری که شاید هر سال یک مد در جامعه میآمد و برچسب "دمده" یا "از مدافتاده" به لباسهای نهچندان کهنه داخل کمدها میخورد. مانتو فروشیها آنقدر زیاد و متنوع بودند که قیمت آن کمتر با افزایش روبهرو میشد و جزو متنوعترین و ارزانترین تنپوشهای دهه ۸۰ بودند.
دهه۹۰
در اواخر دههٔ هشتاد آشفتگی بازار پوشاک دولت مردان ایرانی را متوجه کرد که تا کنون از این عرصه و سیع رقابتی غفلت کردهاند و آنان را وادار کرد تا به طراحی لباس به عنوان یک ابزار فرهنگی توجه داشته باشند و به همین جهت ساماندهی مد و لباس به وزارت ارشاد واگذار شد. این وزارت خانه با برگزاری مسابقهٔ طراحی مد و لباس فجر هنرمندان را به رقابت کشاند و برای اولین بار در ایران طراحی مد و لباس به عنوان یک هنر در کنار هنرهای دیگر مطرح شد. پس از آن و در آغاز دههٔ نود شوهای زندهٔ لباس و انواع نمایشگاهها فرصت پیدا کردند خود را به عرصهٔ ظهور برسانند و حتی مؤسساتی در زمینهٔ پژوهش پوشاک ایرانی به ثبت رسیدند. اولین مؤسسه پژوهشی ثبت شده در زمینهٔ پوشاک ایرانی، مانا هنر ایرانیان نام دارد.
طراحان مطرح ایرانی
از معدود طراحان مد مطرح ایرانی میتوان به بیژن پاکزاد (زادهٔ ۱۵ فروردین ۱۳۲۳ در تهران - ۲۷ فروردین ۱۳۹۰ بورلی هیلز) و نیما بهنود و بوریس بیژن صابری اشاره کرد.
امروزه به علت وجود قوانین پوشش اسلامی در ایران که بر اساس آن زنان ملزم به پوشاندن سرتا پای بدن خود هستند هنر طراحی مد محدود به پوششی به نام "مانتو" و چادرهای اسلامی شده است. مانتو که واژهای فرانسوی است به لباس یا پالتوی بلند اشاره دارد و پس از انقلاب اسلامی ایران جزو کدهای لباسی زنان محسوب میشود. در سالهای اخیر پس از موفقیت نیما بهنود طراح مد ایرانی ساکن آمریکا که لباسهایی با مُهرهای قدیمی و خطوط نستعلیق فارسی طراحی کرد که بسیار مورد استقبال قرار گرفت، سبک طراحی لباس ایرانی به سمت لباسهایی رفت که تلفیقی از طرح و سبک سنتی و سادگی و راحتی لباسهای مدرن باشد. برای مثال میتوان به مانتوهای گشاد و عبا مانند در رنگهای شاد و با نقش و نگارهای سنتی محدود برای زنان و شالهایی با طرح سنتی و یا خطوط نستعلیق برای پوشش سر و بلوزهایی با همین سبک برای مردان و همچنین کیفهایی از جنس جاجیم اشاره کرد.
قوانین و مقررات طراحی مد
یک طراح لباس (به انگلیسی: طراحی مد) از ترکیب خطوط، تناسب، رنگ و بافت، شکل مناسب جامه را تصور میکند، اگرچه داشتن مهارتهایی مثل خیاطی و الگو کاری برای یک طراح لباس میتوانند سودمند باشند اما به عنوان پیش شرط برای تبدیل شدن به یک طراح لباس موفق در نظر گرفته نمیشوند. بسیاری از طراحان مد به طور رسمی آموزش دیدهاند و یا دورهٔ کارآموزی گذراندهاند.
یک طراح فنی (به انگلیسی: Technical Designer) با گروه طراحی و کارخانههای خارج از کشور کار میکند، وظیفهٔ طراح فنی اطمینان از ساخت و تولید صحیح پوشاک، انتخاب مواد اولیه و پارچههای مناسب و تناسب و اندازهٔ درست لباس هاست. طراح فنی نمونهٔ اولیهٔ پوشاک را بر روی تن یک مدل با تناسب کامل امتحان میکند و تصمیم میگیرد که کدام یک از تناسبها و ساختارها را پیش از تولید انبوه نمونههای اولیه باید تغییر دهد.
یک طراح الگو یا الگو بُر (به انگلیسی: Pattern maker(Pattern cutter)) طرح اولیه اشکال، اندازهها و تکههای لباس را مسوده میکند، این پیش نویسها ممکن است به صورت دستی با کمک ابزار اندازه گیری، روی کاغذ باشد و یا با استفاده از نرم افزار کامپیوتری CAD انجام شود. روش دیگری که برای درآوردن طرح و اندازهٔ لباسها انجام میشود آویزان کردن پارچهها به طور مستقیم روی فرم لباس است. حاصل کار طراح الگو این است که میتوان از اندازهها و قطعات الگوی طراحی شده برای تولید لباس مورد نظر استفاده کرد. معمولاً برای کار کردن به عنوان طراح الگو آموزش رسمی امری الزامی است.
یک خیاط(به انگلیسی: خیاط) سفارش لباسهای طراحی شده را میگیرد و بنا به اندازهٔ مشتری آنها را میدوزد. به خصوص لباسهایی چون کت و شلوار، کت و دامن و غیره. معمولاً یک خیاط باید دورهٔ کارآموزی و یا آموزش رسمی دیگری را گذرانده باشد.
یک طراح پارچه (به انگلیسی: Textile Designer)، بافت پارچه را طراحی میکند و آن را برای لباس و مبلمان چاپ میکند. اکثر طراحان پارچه به طور رسمی به عنوان کارآموز و در مدارس عالی آموزش دیدهاند.
یک طراح سبک یا مشاور مد (به انگلیسی: Stylist) لباسها، جواهرات و لوازم جانبی را با هم هماهنگ میکند تا در عکاسی مد (به انگلیسی: عکاسی مد) و یا در دفیله (به انگلیسی: catwalk) به معرض نمایش گذاشته شود. طراح سبک ممکن است برای هماهنگ کردن لباس با مشتری فردی نیز کار کند. بسیاری از طراحان سبک در زمینههای طراحی مد، تاریخچهٔ مد و لباسهای تاریخی آموزش دیدهاند و دارای سطح بالایی از تجربه و تخصص در زمینهٔ بازار مد جاری و روند بازار در آینده هستند. با این حال برخی از طراحان سبک به سادگی با داشتن یک حس زیبایی شناسی قوی بین لباسها هارمونی برقرار میکنند و یک ظاهر عالی میآفرینند.
یک خریدار مد (به انگلیسی: Fashion buyer) ترکیبی از لباسهای موجود در مغازههای خرده فروشی، مغازههای بزرگ و فروشگاههای زنجیرهای را انتخاب کرده و میخرد. بسیاری از خریداران مد در مطالعات تجارت و بازرگانی و/یا مطالعات مد آموزش دیدهاند.
یک دوزنده (به انگلیسی: Seamstress) لباسهای ماشینی یا لباسهای تولیدیها را با دست و یا با چرخ خیاطی میدوزد. این نوع دوزندهها اغلب به عنوان اپراتور چرخ خیاطی در تولیدیها و کارگاهها و یا در فروشگاههای پوشاک کار میکنند و معمولاً مهارتی در طراحی و برش پوشاک و یا درست کردن اندازههای لباس روی مدل را ندارند و تنها دوختهای سادهٔ لباس را انجام میدهند.
یک معلم طراحی مد (به انگلیسی: teacher of fashion design) مسئول آموزش هنر، صنایع دستی و مهارتهای طراحی مد در مدارس عالی مد یا دانشگاههای هنر است.
یک فروشندهٔ لباسهای سفارشی (به انگلیسی: costume clothier) برای مناسبتهای مختلف سفارش لباسهای مجلسی و رسمی میگیرد و به مشتریهایش میفروشد.
یک خیاط زنانه (به انگلیسی: dressmaker) در زمینهٔ لباسهای مخصوص زنان تخصص دارد، لباسهای روز، نیمه رسمی و رسمی، لباسهای کار، کت و شلوار، کت و دامن، لباس عروس، لباس ورزشی و لباس زیر زنانه.
یک تصویرگر (به انگلیسی: illustrator) برای تبلیغات بازرگانی رنگ و طرح لباسها را ترسیم میکند.
یک گمانه زن مد (به انگلیسی: Fashion forecaster) رنگها، سبکها و اشکال محبوب احتمالی در روند مد را پیش بینی میکند تا قبل از آماده شدن پوشاک برای فروش در فروشگاهها آنچه را که باب طبع مردم قرار خواهد گرفت ارائه دهد.
یک مدل (به انگلیسی: Model) برای نمایش در نمایشگاههای مد، دفیله و یا عکسهای مجلات مد و تبلیغات تجاری لباسهای طراحی شده را به تن میکند.
یک مدل شایسته (به انگلیسی: fit model) با پوشیدن و اظهار نظر درمورد تناسب نمونهٔ اولیهٔ لباس طراحی شده به طراح مد درحین ساخت لباس و بعد از آن کمک میکند، مدلهای شایسته برای انجام این مهم باید تناسب اندام ویژهای داشته باشند.
یک روزنامه نگار مد (به انگلیسی: fashion journalist) در مورد مد پوشاک و یا گرایشها و روندها آن برای مجلات و روزنامهها مقاله مینویسد.
یک متخصص دگرش (به انگلیسی: alteration specialist یا alterationist) مسئول تنظیم تناسب نهایی پوشاک است، به ویژه لباسهای ماشینی، و گاهی اوقات مدل آنها را دوباره تغییر میدهد.(تبصره: به رغم اینکه خیاطها تغییرات و تنظیمات تناسب لباسها را برای مشتریها انجام میدهند همهٔ متخصصهای دگرش خیاط نیستند.)
یک مشاور تصویری (به انگلیسی: Image Consultant) در مورد سبکها و رنگهایی به چهره و رنگ پوست و مو و اندام مشتریها مینشیند مشاوره میدهد.