سوره در واژه به معنای «بُریده شده» است و در اصطلاح واحدی است دربرگیرندهٔ گروهی مستقل از آیات قرآن که مَطلَع «بسماللهالرحمنالرحیم» و مقطعی دارد. به اعتقاد شیعیان هر سورهٔ قرآن - جز سورهٔ توبه - با آیه «به نام خداوند بخشندهٔ مهربان» آغاز میشود. اهل سنت «بسمالله» را جزء سوره نمیدانند. در قرآن کلمهٔ «سوره» به همین معنا به کار رفتهاست؛ مانند در آیهٔ تحدی (مبازره طلبی).

قرآن ۱۱۴ سوره دارد. هر سوره میشود یک یا چند نام داشته باشد که بیشتر از کلمهای از آن سوره و یا رخداد ای مربوط به آن گرفته شدهاند. برخی بر این باورند ترتیب سورهها بدست پیامبر تعیین شده و برخی بر این باورند که آنها به هنگام گردآوری در زمان عثمان کما بیش به ترتیب درازای مرتب شدهاند. سورههای قرآن به دو دستهٔ مکی (فروفرستاده شده در مکه) و مدنی (فروفرستاده شده در مدینه) تقسیم میشوند. سورهها لزوماً یگانگی موضوعی ندارند.
قرآن ۱۱۴ سوره دارد. سورهٔ ۹ قرآن سوره توبه «بسم الله الرحمن الرحیم» ندارد ولی سورهٔ ۲۷ قرآن یعنی سورهٔ نمل ۲ «بسم الله الرحمن الرحیم» دارد. طولانیترین سوره قرآن سوره بقره است که دربرگیرنده ۲۸۶ آیهاست. کوتاهترین سوره قرآن هم کوثر با ۳ آیهاست.
آیه
آیه در واژه به معنی نشانهاست و در اصطلاح کوچکترین واحد تقسیم قرآن است. این واژه در قرآن به همین معنای ویژه نیز به کار رفتهاست. یک آیه میتواند چند حرف، چند واژه، یک یا چند جمله و یا یک یا چند بند (پاراگراف) باشد. بر پایه محاسبهٔ رایانهای شمار همه آیات قرآن ۶۲۳۶ تا است. (رامیار، تاریخ قرآن:۵۷۰) برخی آیات مانند آیهٔ نور (نور، ۳۵)، آیه الکرسی، آیهٔ تطهیر (احزاب، ۳۳)، آیه ولایت (مائده، ۵۵) و آیهٔ حجاب (نور، ۳۰ و ۳۱) با نامهای ویژهای مشهورند..
بنابه اعتقاد مسلمانان اولین آیاتی که بر پیامبر اسلام نازل شدند، ۵ آیه اول از سوره علق بود. مسلمانان باور دارند ترتیب آیات قرآن توسط محمد طبق وحی تنظیم شدهاست. عدهای از دانشمندان مسلمان معتقدند که برخی آیات نظیر آیهٔ «اکمال دین» (مائده، ۳) به هنگام گردآوری و تدوین از جای اصلی خود خارج شدهاند. متن قرآن به ظاهر بدون آغاز، میانه و پایان است. ساختار آن غیرخطی و مانند یک تار عنکبوت است.
تعداد کل آیات قرآن ۶۲۳۶ است. البته در این رقم هم اختلاف هست. مثلاً در این محاسبه، «بسم الله الرحمن الرحیم» فقط در سورهٔ فاتحه (اولین سورهٔ قرآن) شمرده شدهاست (البته بجز سوره فاتحه؛ «بسم الله الرحمن الرحیم» که در ابتدای همه سورههای قرآن جز سوره توبه که «بسم الله الرحمن الرحیم» ندارد- قرار دارد جزء آیه اول آنها محسوب میشوند.) نظراتی دیگر نیز در این باره بسیار موجود است، برای مثال اشخاصی میگویند ۶۶۶۶ و اشخاصی دیگر میگویند ۶۲۳۴.
بلندترین آیه قرآن، آیه ۲۸۲ بقرهاست که در آن ۲۰ دستور از جانب خداوند آمدهاست. کوتاهترین آیه قرآن نیز آیه ۶۴ سورهٔ الرحمن است که رنگ باغ بهشتی را توصیف میکند.
کلمه
بسته به روش شمارش و تعریف واژه و نیز نحوهٔ رسمالخط، اعداد گوناگونی برای شمار واژههای و حروف قرآن گفته شده. مشهورترین آنها ۷۷۷۰۱ واژه و ۳۲۳۶۷۱ حرف است که حدود ۱۰ هزار واژه آن غیر تکراری است و ۱۲۶۰ واژه از آنها به عنوان ریشه ۸۰ درصد ۱۰ هزار واژه شناخته میشود
دیگر تقسیمبندیها
قرآن به ۳۰ بخش تقریباً مساوی به نام جزء تقسیم شدهاست. هر جزء از دو قسمت مساوی به نام حزب تشکیل شدهاست و احزاب به نصف و ربع حزب تقسیم میشوند (برخی نیز هر جزء را به ۴ حزب تقسیم میکنند و در این صورت ۱۲۰ حزب داریم).
فارسیزبانان قران را به سه پاره و دو پاره و یک پاره تقسیم می کردند پاره به معنی بخش یا فصل است در بعضی موارد همچنین یک چهارم از قرآن را هفتک و یکهفتم آن را هفتیک مینامیدند. در برخی مکتبهای قدیم، کودکان نخست هفتک (از ۱ تا ۷) قرآن را بدون دانستن معنی نگهداری میکردند و بعد به بقیه امور حفظی و معانی میرسیدند..
سبک
سورههای مکی از سورههای مدنی مسجعترند. همچنین آیاتی که به حوادث قیامت و بیم و امیدِ آن میپردازند، بیشتر احساسات خوانده را منقلب میسازند و آیاتی نظیر آیات احکام به گونهای است که خرد خواننده را مخاطب قرار میدهد. سبک آیات قرآن با شعر و حتی سبک روایات از پیامبران و امامان متفاوت است. پژوهشی مبتنی بر پردازش زبانهای طبیعی نشان داده است که قرآن تنها یک مولف دارد.
تاریخ قرآن
دوران محمد
در زمان حیات پیامبر، وی قرآن را بر مسلمانان میخواند. برخی آن را نگهداری میکردند و برخی بر تکههای چرم، استخوانهای شانه و دنده گوسفند و شتر، چوب درخت خرما، سنگهای هموار و صیقلی و گاه کاغذ مینوشتند. از آنجا که هنوز قرآن بر پیامبر وحی میشد و متن آن ناقص بود، امکان «کتاب ساختن» آن وجود نداشت. جمع قرآن در زمان فرستاده خدا را اصطلاحاً تألیف گویند. سیوطی نویسنده کتاب الاتقان فی علوم القرآن میگوید: اجماع و روایات همه براین دلالت دارند که ترتیب آیات توقیفی، مستند به تعیین پیامبر در ترتیب نزول است و گمانی در آن نیست و بسیاری از علماء آن را در آثار خود آوردهاند.
در زمان حیات پیامبر ۳۷ نفر حافظ کل قرآن بودند. و تعداد کاتبان وحی که برای خود نسخهای برمیگرفتند به بیش از پنجاه نفر میرسیدهاست.
دوران ابوبکر
در این زمان جنگهای ردّه میان مسلمانان و از دین برگشتگان و متنبّیان رخ داد، که در آن شماری از نگهداران قرآن کشته شدند. به پیشنهاد عمر و به دستور ابوبکر «زید بن ثابت» که از کاتبان وحی و حافظ قرآن بود، مأمور جمعآوری قرآن شد. «زید همه نوشتههای قرآنی را ولو آنکه دهها حافظ و دهها نوشته برابر آن بود، با کمترین دو گواه یکی از کتابت و یکی از نگهداری میپذیرفت.»∗ قرآن بدست زید در ۱۴ ماه و تا زمان فوت ابوبکر در سال ۱۳ هجری به گونه مجموعهای از صحیفهها جمعآوری شد و بر پایه وصیت ابوبکر در دست عمر و سپس دخترش «حَفصه» قرار گرفت.
دوران عثمان
در زمان عثمان با نگرش به گسترش سرزمین مسلمانان تا ایران، شام و مصر نیاز بود با شتاب متن واحدی از قرآن در تمام سرزمینهای مسلمان منتشر شود. همچنین به چرایی فوت یا کشتهشدن شماری از نگهداران و نویسندگان وحی بیم تفرقه در متن قرآن وجود داشت. از این رو، جانشین عثمان با جمعآوری نسخههای گوناگون دست به یکسانسازی قرآن زد. وی انجمنی در برگیرنده «زید بن ثابت»، «سعید بن عاص»، «عبدالله بن زبیر» و «عبدالرحمن بن حارث» در بر گرفت. این گروه با همکاری دوازده تن از قریش و انصار کار تهیه نسخه پایانی را انجام دادند. آنها تمام نوشتههای قرآن موجود را گرد آوردند و با تکیه بر شهادت شاهدان و نگهداران نسخه پایانی یا «مصحف امام» را تهیه کردند، که سرشناس به مصحف عثمانی است و به خط کوفی ابتدایی بود. این کار در فاصله سالهای ۲۴ تا ۳۰ ه. ق. انجام شد و از روی آن ۵ یا ۶ نسخه تهیه شد. دو نسخه در مکه و مدینه نگهداری شد و دیگر نسخهها به همراه یک حافظ قرآن که نقش راهنمای درست خوانی را داشت، به بصره، کوفه، شام و بحرین فرستاده شد. عثمان برای دستیابی به «توحید نص» یا یگانگی متن قرآن دستور داد، تمام نوشتههای موجود قرآن را با آب و سرکه جوشانده و محو کنند، تا ریشه کشمکش و اختلاف از میان برود. نسخههایی که نابود شدند دربرگیرنده قرآن عبدالله پسر مسعود -که گویا فاقد دو سوره فلق و ناس بودهاست. - ابی پسر کعب بودند و قرآن علی نزد وی و فرزندانش باقی ماند و گرچه وی در گردآوری قرآن آشکارا حضور نداشت، در هیچ جا و در زمان خلافت درستی متن گردآوری شده را رد نکردهاست. صاحبنظران مسلمان بر این باورند این نسخهها عموماً از دید لغوی، املایی و شمار سورهها تفاوت جزئی داشتهاند. ولی به هر روی عموم مسلمانان حتی خاندان علی و دیگر مخالفان خلافت، بر درستی نسخه عثمان در درازای تاریخ پافشاری کردهاند.
نظر نامی گردآوری درباره گردآوری قرآن همین است که ذکر شده ولی پژوهشگران متاخر نظر بر گردآوری قرآن در همان زمان محمد پیامبر دارند و روایات و نقلهای مربوط به گردآوری قرآن پس از محمد را متناقض یا ناظر به اموری دیگر (مانند تکثیر مصحف یا یکتاپرستی مصاحف) میدانند.
اصلاحات پس از آن
نسخه عثمان به خط عربی نخستین نوشته شده بود، که بدون علامتگذاری، اعراب و حروف «استاندار» (حروفی که نوشته میشود و خوانده نمیشود) است. تا زمانی که اسلام محدود به سرزمینهای عرب زبان بود، مشکلی در خواندن قرآن نبود. ولی با گسترش سرزمینهای اسلامی مردمان غیرعربزبان نمیتوانستند قرآن را درست بخوانند. برای حل دشواریهای برآمده از آن و رویارویی با اشتباه خواندن قرآن به دستور علی، «ابوالاسود دوئلی» اقدام به اعرابگذاری قرآن نمود. روش او برای این کار بر پایه شیوه رسمالخط سریانی بود. سپس در سده نخست به دستور خلفا و امرای اموی «یحیی بن عامر» و «نصر بن عاصم» حروف همانند همانند ب، ت و ث را نقطهگذاری کردند. یزید پارسی حرف «الف» را به قرآن افزود (در عربی الف و همزه دو حرف متفاوت محسوب میشود) در سده ۲ هجری «ابوعبدالرحمن خلیل بن احمد بصری» که ایرانی است، دانش نحو و عروض را ابداع کرد و نشانهها همزه، تشدید و ساکن را وضع کرد و روش امروزی ثبت حرکات را ایجاد کرد. در سده ۳ هجری رسمالخط قرآنی سنجه (استاندارد) موجود بودهاست و ابوحاتم سجستانی (سیستانی) رسالهای در رسمالخط قرآن نگاشتهاست که امروزه بخشهایی از آن موجود است. همچنین خط عربی کمکم طی چند سده از «کوفی اولیه» به «نسخ» که امروزه قرآن را بدان مینویسند، دگرگونی یافت..
صحت تاریخی
مفسران اهل سنت به گونه تاریخی همواره باور داشتند که آیات قرآنی که در امروزه در دست ما است دقیقاً همان چیزی است که محمد بازگو کردهاست و هیچگونه تغییری اعم از حذف یا اضافه در آن صورت نگرفتهاست. البته اهل سنت به گونه سنتی سه طریق اصلاح را پذیرفتهاست: با استناد به آیاتی مانند رعد ۳۹ یا اعلی ۶-۷ تفاسیر سنتی اهل سنت پذیرفتهاند که خود خدا میشود مایه بشود که محمد برخی از آیات را فراموش کند و یا حتی آیاتی از قرآن را حذف کند (بسنجید با تفاسیر شیعه مانند تفسیر المیزان که این موضوع را نمیپذیرند). دیگر اینکه میشود برخی از آیات قرآن جایگزین آیات دیگر شده باشند (ناسخ و منسوخ). ولی افزون بر اینها برخی از علمای اهل سنت هم باور داشتند که تحت بازبینی جبرئیل، محمد برخی از آیات را که به او وحی شده بود در قرآن قرار ندادهاست. برای نمونه بگفته جان بورتان آیه شماره ۲ سوره نور درباره مجازات زناکار با مجازات سنگسار تفاوت میدارد. برخی از فقیهان کهنه دقیقاً از این روی مجازات سنگسار را رد میکردند؛ ولی رویهمرفته توافقی میان فقیهان درباره مجازات سنگسار برای زنا وجود داشت. برای بسیاری پذیرش اینکه رفتار و گفتار یک انسان (حتی اگر محمد باشد) بتواند جایگزین واژههای خدا بشوند وجود نداشت، و از این روی اینگونه استدلال میکردند که حتماً میبایست آیه سنگساری بوده که در قرآن قرار داده نشده ولی حجیت آن باقی ماندهاست. در تفاسیر کهنه روایاتی منتسب به ابی ابن کعب، ابوموسی اشعری، عایشه و دیگر نقل شده که مضمون آنها کنار ماندن برخی از آیات در قرآن گردآوری شده میباشد. بدین سان برخی از علمای اهل سنت به گونه سنتی باور داشتند که محمد تحت بازبینی جبرئیل برخی از آیات را در قرآن قرار نداده اگرچه آن آیات هنوز حجیت خود را داشتند..
از طرف دیگر زیرشاخه میمونیه از خوارج ادعا میکردند که سوره یوسف بدلیل مضامین عشقی آن به قرآن تعلق ندارد. شیعیان بصورت تاریخی دیدگاههای مختلفی داشتهاند. برخی از شیعیان معتقد بودند که اشارات قرآن به علی و خاندان او در هنگام جمعآوری قرآن کنار گذاشته شده و علاوه بر آن تغییرات کوچکی در برخی آیات داده شدهاست. در منابع شیعه روایات متعددی در زمینه تحریف قرآن توسط صحابه محمد بدست رسیده که بسیاری از آنها در «کتاب القرائات» (یا «کتاب التنزیل و التحریف») توسط احمد بن محمد السیاری جمعآوری شدهاست. البته در منابع شیعه (مانند تفسیر عیاشی) روایاتی در رد هرگونه تحریف نیز یافت میشود. در مورد اینکه چه بخشی از شیعیان قرن اول معتقد به حذف اشارات به علی و خاندان او بودند اختلاف نظر وجود دارد؛ برخی آنها را زیاد و برخی تنها گروهی میشمارند. بارآشر در دانشنامه قرآن میگوید: مفسرین شیعه سده چهارم مانند شیخ مفید، سید مرتضی، شیخ طوسی و شیخ طبرسی باور داشتند که هر آنچه در قرآن گردآوری شده بدست عثمان آمده درستی دارد (یعنی تغییری در آن صورت نگرفته) ولی این قرآن ناقص است (یعنی دربرگیرنده همگی وحیای که به محمد شده نمیباشد).. ولی حسن حسن زاده آملی با نقل اقوال اینان و برخی دیگر آنان را مخالف باور به هر گونه کم و زیاده در قرآن دانستهاست. در دوران صفویان برخی از دانشوران شیعه (مانند ملا محسن فیض کاشانی و محمد باقر مجلسی) باور داشتند که بر پایه برخی احادیث کهنه شیعه، قرآن دچار تغییر گشتهاست. ولی واقعیت داشتن تحریف قرآن را نمیپذیرفتهاند برای نمونه فیض کاشانی به آیه «انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون: همانا ما ذکر(قرآن) را نازل کرده و بی گمان نگهدار آن خواهیم بود» استناد کرده و محمد باقر مجلسی در کتاب بحار الانوار در ردّ اخبار دلالت کننده بر کم شدن از قرآن میگوید: «این اخبار، اخبار آحاد هستند و قطع به درستی آنها پیدا نمیشود» از دانشوران معاصر شیعه برخی مانند سید ابوالقاسم خویی و عبدالله جوادی آملی علیه دیدگاه تحریف قرآن استدلال کردهاند.امروزه علمای شیعی ادعای تحریف قرآن را به غالیان و معتزله نسبت میدهند (نگاه کنید به کتاب افسانهٔ تحریف قرآن نوشتهٔ فرستاده جعفریان)
حسین بن محمد تقی نوری ملقب به خاتم المحدثین در دیباچه کتاب فصل الخطاب فی تحریف کتاب ربالارباب مینویسد: «این کتابی است لطیف که در اثبات تحریف قرآن، و فضایح اهل جور و عدوان فراهم آوردهام، و آنرا فصل الخطاب فی تحریف کتاب ربالارباب نام نهادم، و بر سه سرآغاز و دو باب قرار دادم». این کتاب در سال ۱۲۹۸ ه. ق. در ایران چاپ شدهاست. وی در این کتاب برای اثبات ادعای خود بیش از هزار حدیث داستان میکند. ولی پس از او دانشمندان شیعه بارها کتاب او را نقد نمودهاند و احادیث نقل شده در آن کتاب را از باب اختلاف قرائت، برداشت یا مجعول دانستهاند. .
دیدگاه مورخان غربی
فرانسیس ادوارد پیترز، گذشته نگار و استاد دانشگاه نیویورک، میگوید که تلاشها برای بازسازی متن نخستین و دست نخورده قرآن در آکادمیای غربی چیزی که تفاوت برجستهای با متن حال حاضر قرآن داشته باشد را بدست ندادهاست. بگفته ویلیام مونتگمری وات و ریچارد بل، اگر هرگونه تغییری از راه افزودن، حذف کردن، و یا تغییر متن اتفاق افتاده بود، کم وبیش با قطعیت کشمکش در میگرفت، ولی رد و نشانی کمی از کشمکش مشاهده میکنیم. خیلی از کسان مذهبی تر مسلمان رفتار عثمان را توهین آمیز یافتند و او سرانجام بسیار غیرمحبوب شد، ولی عموماً اتهام تحریف قرآن در لیست اتهامات او قرار نگرفته و هیچگاه نکته اصلی نبودهاست. بگفته وات و بل، پژوهشهای نوین قرآن هیچ انگیزه جدیای بر وقوع تحریف برجسته در قرآن ارائه نکردهاست. اگر چه سبک قرآن تغییر میکند ولی کم وبیش گمانی از درستی آن باقی نمیگذارد. آنچنان همه قرآن بشکل روشنی حالت یکنواختی دارد که شک در برابر نابی آن بسختی میشود پیش بیاید. البته برخی از اسلام شناسان غربی درستی از آیات ویژه مورد شک قرار دادهاند. برای نمونه سیلوستر دی سکی آیه ۱۴۴ از سوره آل عمران را که گفتگو از زودگذر بودن محمد میکند را مشکوک یافته و جهت استدلال به داستان عمر اشاره میکند که حاضر نبوده بپذیرد که محمد فوت کردهاست و ابوبکر او را مورد خطاب قرار میدهد. وات و بل به تحلیل این آیه پرداخته و احتمال این را که ابوبکر این آیه را جعل کرده باشد بسیار غیرمحتمل مییابند. البته پذیرش کلی اینکه قرآنی که امروزه در دست ماست کلامی است که از زبان محمد بیرون شده به معنی این نیست که بحثهایی درباره آیات ویژه در جریان نباشد. ویلیام مونتگمری وات و ریچارد بل میگویند که در قرآن گواه دگرگونیهای تند ریتم، تکرار واژههای یا عبارات در آیات کنار هم، حضور ناگهانی آیهای که موضوعی متفاوت با آیات اطرافش دارد، برخورد متفاوت با یک موضوع در آیات کنار هم، شکافها در ساختار گرامری، دگرگونیهای ناگهانی در درازای آیات، تغییر ناگهانی سوم شخص به نخست شخص، یا مفرد به جمع، و کنار هم آمدن آیاتی که در ظاهر معنی متفاوتی دارند هستیم. اینها عموماً ویژگی ویژه متن قرآن در نظر گرفته شدهاند. ولی بل و وات پیشنهاد میکنند که میشود انگیزه این اینها تغییر، اصلاح و بازنویسی در متن آن باشد. بگفته وات و بل حتی اگر این دیدگاه نیز پذیرفته نشود، لازم است که توجیهی برای این حالت متن قرآن داده شود..
مورخانی هم هستند که دیدگاههایی مخالف باور عموم مورخان دارند. برای نمونه جان وانسبرو بر این باور است که قرآن کنار هم گذاشته شده متون مقدس دیگر، از آن میان متون مقدس مسیحی-یهودی است. مایکل کووک و پاتریکا کرون نگاه سنتی در برابر روش گردآوری قرآن را رد کرده و میگویند که هیچ گواه نیرومندی درباره اینکه قرآنی پیش از دهه پایانی سده هفتم میلادی وجود داشته نداریم. گرد پوین میگوید که قرآن ملغمهای از متونی است که برخی از آنها میشود صد سال پیش از محمد هم وجود داشتهاند. اگر چه گاهی خلاقیت و تازگی برخی از این دیدگاهها ستوده شده ولی درستی این نظریات مورد حمله و یا تمسخر قرار گرفتهاند: برای نمونه وان اس در رد دیدگاه کووک و کرون میگوید که «به رد کردن این دیدگاه احتیاجی نباشد زیرا نویسندگان کوششی مفصل برای اثبات آن نمیکنند. آنجاهایی که برداشت نوینی از حقایق نامی میدهند، برداشت آنها پایانی نیست. ولی آنجایی که آگاهانه حقایق پذیرفته شده را معکوس میکنند، روش آنها فاجعه بار است.».
علوم قرآنی
قاریان هفتگانه(قرّاء سبعه) و راویان چهاردهگانه
ن. ج. داود، مترجم عرب قرآن در مقدمه ترجمه خود از قرآن مینویسد: «با توجه به اینکه قرآن در اصل به خط کوفی نوشته شده بود و دارای حرکت و نقطه نبود، قرائتهای مختلفی از آن توسط مسلمانان بوجود آمدهاست که به یک اندازه دارای ارزش و رسمیت میباشند».
با توجه به نوشته این دانشمند دینی، نوشتارهای مختلفی از قرآن وجود دارد، اما طبیعت این نوشتارهای مختلف چیست؟ برای پاسخ به این پرسش باید در نظر داشت که قرآن توسط اشخاصی که «قاری» قرآن حساب میشوند نوشته شدهاست و با نام این افراد به یادگار ماندهاست. قرائتهای مشهوری از قرآن در قرنهای اولیه اسلام وجود داشت. این قرائتهای مختلف قرآنی در نهایت توسط افرادی که نوشتن میدانستند بصورت نوشته در آمد، به آن افراد راوی گفته میشود که قرائتهایی از قرآن را روایت کردهاند. بنابر این در واقع هر نسخه از قرآن نقل قولی است که توسط یک راوی از یک قاری قرآن انجام گرفتهاست و قرآن را نمیتوان خواند مگر اینکه به یکی از راویها و قاریها اعتماد کرد.
نوشتار زیر که توسط یک مسلمان نوشته شدهاست این مهم را با جزئیات بیشتری شرح میدهد: «قاریان بسیاری وجود داشتند و تعداد آنها به دلیل اینکه افرادی که قرآن را حفظ کرده بودند میمردند زیاد شد و کار آنها اهمیت بیشتری یافت و به دلیل اینکه قرآن با خط بسیار ابتدایی عربی نوشته شده بود و فاقد حرکت و نقطه بود باعث شد که خواندن و درک قرآن دشوار شود، بنابر این در قرن ۴ام اسلامی تصمیم بر این گرفته شد که قرائتهای مختلف قرآنی را از هفت قاری اصلی جمعآوری کنند و برای هر قاری دو راوی قرار دادند تا قرآن را با دقت و با حرکت و نقطه بنویسند. و نتیجه این کار ۷ قرآن اساسی بود که هرکدام دو راوی داشت و همگی با حرکت و نقطه بود که با یکدیگر اندکی اختلاف داشتند».
این کار در سال ۳۲۲ ه. ق. توسط خلیفه المقتدر سازماندهی شد و بالاخره انجام گرفت. دکتر شجاع الدین شفا در کتاب «پس از ۱۴۰۰»، سال برگ ۱۰۱ مینویسد: «در قرن چهارم هجری ابن مجاهد، یکی از فقهای بزرگ بغداد، به اتکاء حدیثی از پیامبر نظر داد که قرآن در هفت قرائت وحی شدهاست و هرچه جز آن باشد مخدوش است، و این نظر مورد تایید دستگاه خلافت نیز قرار گرفت. بدین ترتیب هفت قرائت مختلف از قرآن که هرکدام از آنها به یکی از فقهای بزرگ قرون اول و دوم هجری در شهرهای مهم جهان اسلام ارتباط داده میشد در سال ۳۲۲ هجری توسط خلیفه المقتدر به رسمیت شناخته شد. بعد از آن در دو مرحله متوالی سه و چهار قرائت دیگر بر آنها اضافه شد، بطوریکه سرانجام شمار قرائتهای مجاز قرآن به چهارده رسید (که حافظ در غزلی که انتساب آن بدو مورد تردید است، مدعی از بردانستن همه آنها شدهاست).
عشقت رسد به فریاد، گر خود به سان حافظ قرآن ز بر بخوانی، در چارده روایت
متن قرائتی برگزیده جامع دانشگاه الازهر که چاپ مصر رایج قرآن در جهان امروز بر اساس آن صورت گرفتهاست، منسوب به فقیهی بنام عاصم بن ابی النجود است. که در سال ۱۲۷ هجری در کوفه درگذشتهاست.»
این قرائتهای رسمی از این قرارند:
نافع، از مدینه سال ۱۶۹/۷۸۵- ابوعبدالله نافع بن ابی نعیم مدنی، مُکنَّی به «ابی رویم» میباشد. نافع اصلاً از اصفهان بود و در مدینه میزیست و در همانجا (به سال ۱۷۶ یا ۱۶۹) درگذشت، یادآوری کردهاند که وی قرآن را نزد ابومیمونه، «مولی ام سلمه»، همسر رسول خدا قرائت نمودهاست. روایان وی عبارتند از: ورش و قالون.
ابن کثیر، از مکه سال ۱۱۹/۷۳۷ - (عبدالله بن کثیر مکی) از ایرانیانی بود که کسرای ایران او را با کشتیهایی که به یمن فرستاده بود برای فتح حبشه گسیل داشت. ابن کثیر مردی فصیح و بلیغ... بود. و از جمع صحابه عبدالله زبیر و انسبنمالک را درک کرده بود. روایان وی عبارتند از: بُزِیّ و قٌنبل.
ابو عمرو الاعلی، از دمشق سال ۱۵۳/۷۷۰ - ابوعمروبن علاء بصری وی اهل ایران بودهاست و در میان قرّأ سبعه از لحاظ کثرت اساتید و شیوخ قرائت، کسی به پایة او نمیرسد، و قرآن را در مناطق مختلفی مانند مکه و مدینه و بصره و کوفه بر استادان زیادی قرائت کرد. سیدحسن صدر، ابیعمرو را شیعی میداند. راویان قرائت وی عبارتند از: دوری و سوسی (وی ایرانی و اهل شوش بوده است).
ابن عامر، از بصره سال ۱۱۸/۷۳۶ - وی در زمان عمربن عبدالعزیز و قبل و بعد از آن، امام مسجد دمشق (جامع اموی) و قاضی و پیشوای آن دیار بوده و از معمّرترین قرّأ سبعه به شمار میرود. ابن عامر بنا به قول صحیح به سال ۱۱۸ هجری قمری در نود و نه سالگی از دنیا رفت. راویان قرائت ابن عامر عبارتند از: هشام و ابن ذکوان.
حمزه، از کوفه سال ۱۵۶/۷۷۲ - حمزةبنحبیب زیّات کوفی حمزه اصلاً ایرانی است و زمان صحابه را درک کردهاست و شاید برخی از آنها را دیده باشد. حمزه نیز مانند عاصم شیعی است و قرآن را بر امام صادق خواندهاست. شیخ طوسی نیز حمزه را از یاران امام صادق (ع) شناسایی کردهاست. در وجه ملقب شدن حمزه به «زیّات» مینویسند که وی با آوردن روغن از کوفه به حلوان و آوردن پنیر و گردو از حلوان به کوفه گذران زندگی میکرد.
الکسائی، از کوفه سال ۱۸۹/۸۰۴ - وی از مردم سرزمین ایران بودهاست و گویند در میهن خود در «طوس» یا «ری» درگذشت کرد. وی قرائت را چهار بار از حمزه دریافت کرد، به گونهای که میتوان به قرائت او اعتماد نمود. کتابها و آثار فراوانی به کسائی منسوب است. راویان وی بر این پایهاند: حفص دوری و ابوالحارث.
ابوبکر عاصم، از کوفه سال ۱۵۸/۷۷۸ - عاصم بن ابی النجود کوفی از مردم کوفهاست، عاصم از قرّأ هفتگانه و شیعی است و قرآن را بر ابی عبدالرحمن عبداللهبنحبیب سلمی شیعی - که از یاران علی بود... قرائت کرد. عاصم با یک واسطه گوینده قرائت علی است. به همین جهت گفتهاند فصیحترین قراآت، قرائت عاصم میباشد، زیرا وی قرئت ریشه دار آوردهاست. خوانساری در کتاب روضات الجنان در شرح احوال عاصم مینویسد: «وی پارساترین و پرهیزگارترین قرّأ، و رأی او درستترین آرأ در قرائت به شمار میرود». قاطبة دانشمندان شیعی، قرائت عاصم را فصیحترین قراآت دانستهاند. روایان وی بر این پایهاند: حفص و ابوبکر عیاش.
احمد نیریزی که از نسخ نویسان نامی ایرانی است، در نزدیک ۳۰۰ سال پیش قرآنی را کتابت کرد که اختلاف قرائت قراء سبعه در حاشیه آن آورده شدهاست.
اعجاز قرآن
مسلمانان همگی قرآن را بعنوان معجزه وحی و الفاظ آن را عیناً و دقیقاً از جانب خدا میدانند، که توسط روحالامین (جبرئیل) بر محمد نازل شدهاست. این مبحث قسمتی از بررسی ها و علوم قرآنی را تشکیل می دهد.
مبارزهطلبی
مسلمانان بر این باورند که قرآن معجزه پیامبر و اثبات کننده درستی ادعای پیامبری اوست. قرآن در آیاتی منکران وحیانی بودن را به مبارزه طلبیدهاست. ازجمله در آیه ۲۳ سوره بقره میگوید «و اگر در آنچه بر بنده خویش فرو فرستادهایم شک دارید، اگر راست میگویید سورهای همانند آن بیاورید و از یاورانتان در برابر خداوند یاری بخواهید.»∗ در آیات انبوهی از قرآن از منکران وحیانی این کتاب خواسته شدهاست، که اگر میتوانند همانند آن را بیاورند. البته در آیهای درخواست شده که کتابی همانند آن بیاورند. در آیه دیگر ده سوره ذکر شده و در آیه بالا یک سوره نیز در اثبات مدعای آدمین بودن قرآن کافی دانسته شدهاست. از موارد دیگر مبارزهطلبی قرآن ادعای هماهنگی و نبود تناقض در متن آن است. «چرا در قرآن تدبر نمیکنند؟ که اگر از غیر خدا بود، اختلافهای فراوانی در آن مییافتند»∗ گفتنی است که چنین ادعا میشود که قرآن در فصاحت و شیوایی در زبان عربی بی همتا است و در کتابهای واژه عرب، در بسیاری موارد استشهاد به آیات قرآن میشود. برای نمونه فرهنگ واژه المنجد تالیف لویس معلوف که با اینکه خود لویس معلوف مسیحی بوده و مسلمان نبودهاست ولی از آیات قرآن به نام استشهاد به سخن عرب فصیح بهرهگیری نمودهاست. و همچنین برخی از نویسندگان نامی مصر به این فصاحت و شیوایی اعتراف دارند.
مسیلمه، نخستین کسی بود که به فکر مبارزه با قرآن افتاد و آیاتی شبیه قرآن سرود: «الفیل و ما الفیل، له خرطوم طویل، و له ذنب وبیل» یعنی «چه میدانید فیل چیست؟ برای او خرطوم دراز و دم کوتاهی است».
دیدگاهها درباره قرآن
مسلمانان
«قرآن وحی نامه اعجازآمیز ایزدی است، که به زبان عربیشیوا(فصیح) به عین الفاظ بدست فرشته وحی، جبرئیل، از سوی خداوند و از لوح محفوظ بر قلب و زبان پیامبر اسلام هم اجمالاً یکباره و هم تفصیلا در درازای بیست و سه سال نازل شده.»∗
باور عموم مسلمانان آن است که قرآن کتاب آسمانی و مقدس اسلام است، که بر پایه مندرجات آن و باور مسلمانان بدست وحی ایزدی به محمد فروفرستاده شد و معتبرترین متن دینی نزد مسلمانان است و مسلمانان آن را معجزه و سند اثبات نبوت محمد میدانند. تمام مذاهب اسلامی جز شماری از دانشمندان بر درستی متن آن اتفاق نظر دارند و اختلاف در روش خواندن متن، برداشت و شاید ترتیب آن است. میزان این اتفاق نظر به اندازهای است، که شیعیان دوازده امامی ایران و وهابیان عربستان از قرآن با رسمالخط واحدی بهرهگیری میکنند.
ناباوران
دیگر صاحبنظران معمولاً روایت کلی مسلمانان از وقایع را میپذیرند. اما، بر این باورند که مفاهیم قرآن بیشتر ریشههای زمینی دارند و قبل از تولد پیامبر اسلام این مفاهیم در میان مذاهب مختلف اقوام عرب وجود داشتهاند. برخی اثباتگرایان(positivist) و علمباوران (scientisist) برخی مطالب قرآن در مورد طبیعت و انسان را غیر علمی و از اشکالات این کتاب میدانند. این در حالیست که هنری مارگنو، استاد فیزیک و علوم طبیعی در دانشگاه ییل مینویسد: دیدگاهی شایع وجود دارد که علم و دین را به طور کلی ناسازگار تلقی میکند. بنابر این اجازه دهید پیش از هر چیز به این نکته اشاره کنم که این باور شاید نیم قرن قبل صحیح بود، ولی اکنون اعتبار خود را از دست دادهاست. این مطلب را هر کسی که نوشتارهای فلسفی برجستهترین و خلاقترین فیزیکدانهای پنج دهه اخیر را مطالعه کند، میتواند دریابد. و منظور در اینجا کسانی همچون اینشتین، بور، هایزنبرگ، شرودینگر، ویگنر و دیگران اند.
موضوعات قرآنی
محتوای آیات اولیه قرآن
بر پایه قرآن، هشدار دادن به ناباوران (کفار) از عذابی که در روز رستاخیز انتظار آنها را میکشد، یکی از نقشهای اصلی محمد میباشد. گاهی قرآن، صراحتاً به روز رستاخیز اشاره نمیکند ولی نمونههایی از داستان قومهای محو و نابود شده آورده و همعصران محمد را از عذابهای همانند برحذر میدارد. (آیه ۴۱:۱۳ تا ۴۱:۱۶). محمد نه تنها به کسانی که وحی خدا را انکار میکنند هشدار میدهد، بلکه وعدههای نیکویی به کسانی که از اهریمن دوری میورزند، به سخن خدا گوش فراداده و از خدا فرمانبرداری میکنند، میدهد. ماموریت محمد همچنین دربرگیرنده تبلیغ یکتاپرستی میباشد: قرآن از محمد میخواهد که به اظهار و تمجید نام پروردگارش بپردازد و به او دستور میدهد که از پرستش بتها و یا نسبت دادن الوهیت به هر چیزی بجز خدا دوری بورزد..
موضوع آیات نخستین قرآن وظیفه انسان در برابر آفریننده خویش، رستاخیز مردگان، داوری پایانی خدا به همراه توصیف روشن عذابهای دوزخ و لذات و نعمات بهشت، و نشانههای خدا در همگی عرصههای زندگی انسان میباشد. تکالیف مذهبی که در این زمان از باورمندان خواسته شده بود اندک بودند: باور به خدا، درخواست برای بخشش گناهان، خواندن نمازهای مکرر، کمک به دیگران بهویژه نیازمندان، رد کردن تقلب و دوستی مال جهان (که در زندگی بازرگانی مکه، امری پراهمیت به شمار میرفت)، عفت و پاکدامنی و زنده به گور نکردن فرزندان دختر. آیات نخستین قرآن با پافشاری روی جنبههای اخلاقی آغاز و سپس به گونه فزآیندهای به انتقاد از خدایان مکه و بت پرستی پرداخت..
قرآن و جهاد
قرآن نبرد و قیام خونین را با حدود و مقتضیاتی مشخص تجویز کرده و حتی سستی از جنگ را در صورت لزوم آن از گناهان و جرائم بزرگ دانستهاست: ۱. هنگامی که مسلمانان مورد تهاجم دشمن واقع شده و کشورشان در خطر باشد. ۲. برای دفع مخاطرات و فتنه و آشوب دشمن که به مراتب از خونریزی بدتر و زیان بخشتر است . ۳. به منظور حفظ نوامیس و زنان و اطفال مسلمان که مورد شکنجه و فشار و تعدی دشمن واقع شدهاند. ۴. در موردی که دشمن معاهدهای را که با مسلمانان بسته، نقض کند و اضافه بر پیمانشکنی، مشغول گمراه کردن و منحرف ساختن مؤمنین گشته و در دیانت طعن و لطمه وارد آورد. با تمامی این شرائط و حدود، لشکر اسلام پس از هر پیروزی مأمور به ملاطفت و مهربانی با دشمن است و باید صدمه و فشاری که از آنان دیده را در بوته فراموشی نهاده و همچون برادران و دوستان صمیمی با ایشان رفتار کند و با کمال رأفت، محبت، منطق قوی و کردار پسندیده آنان را به آیین حق دعوت کنند. وجه مشترک جنگهای اسلام، قیام در راه خدا، تحکیم و اجرای قانون حق و عدالت و برافکندن آشوب و فساد و هرج و مرج است. رویه لشکر اسلام نیز رویهای مشفقانه دارند.
درجات حوزه علمیه
درجههای مذهبی اسلامی رایج در حوزه علمیه را میتوان به دو بخش درجههای رسمی (سطح یک، سطح دو، سطح سه و سطح چهار) و درجههای غیررسمی که تا حدودی نامعین هستند (حجتالاسلام، ثقةالاسلام، آیتالله و ...) تقسیم کرد.
درجههای رسمی
مقدمات
سطح یک
طلاب و فضلاء حوزه علمیه که بر اساس مدرک صادرشده مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، دوره سطح ۱ را طبق برنامه گذراندهاند، از کلیه مزایای علمی و استخدامی فارغالتحصیلان دوره کاردانی دانشگاهها برخوردار خواهند بود.
اتمام سطح ۱ به طور متوسط شش سال طول میکشد که علاوه بر اتمام تخصصی ادبیات عرب (صرف،نحو،معانی و بیان و بدیع،لغت،تجوید) دروس مربوط به منطق و کلام (عقاید) و فقه و اصول فقه را هم سپری میکنند. کتاب روضه البهیه فی شرح اللمعه الدمشقیه در فقه و اصول فقه مرحوم مظفر در اصول فقه از مهمترین کتبی است که گذرانده میشود.
به سطح یک مقدمات هم گفته میشود.
سطح عالی
سطح دو
طلاب و فضلاء حوزه علمیه که بر اساس مدرک صادرشده مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، دوره سطح ۲ را طبق برنامه گذراندهاند، از کلیه مزایای علمی و استخدامی فارغالتحصیلان دوره کارشناسی دانشگاهها برخوردار خواهند بود. فارغالتحصیلان این دوره میتوانند در آزمون ورودی مقطع کارشناسی ارشد دانشگاهها در تمامی رشتههای علوم انسانی شرکت کنند و در صورت پذیرفتهشدن، ادامه تحصیل دهند.
اتمام سطح ۲ به طور متوسط حدود سه سال طول میکشد.
سطح سه
طلاب و فضلاء حوزه علمیه که بر اساس مدرک صادرشده مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، دوره سطح ۳ را طبق برنامه گذراندهاند، از کلیه مزایای علمی و استخدامی فارغالتحصیلان دوره کارشناسی ارشد دانشگاهها برخوردار خواهند بود. فضلاء و طلاب حوزه های علمیه فارغالتحصیل این دوره میتوانند در امتحان ورودی مقطع دکترای درتمامی رشتههای علوم انسانی شرکت کنند و در صورت پذیرفتهشدن برحسب تشخیص گروه آموزشی، دروس پیشنیاز را تا سقف تعداد واحدهای مجاز در دو نیم سال تحصیلی بگذرانند.
اتمام سطح ۳ بدون احتساب مدت نگارش پایاننامه یک سال طول میکشد. با نگارش پایاننامه سطح ۳ به اتمام میرسد.
طلاب علاوه بر تحصیل در فلسفه و کلام و رجال و درایه و تفسیر و تاریخ اسلام و اخلاق به طور رسمی به طور غیر رسمی به تحصیل در ریاضیات (عمدتا هیئت که همان هندسه سطح کره است به خاطر کاربرد فقهی آن از چهار شاخه ریاضی که عبارتند از هیئت و حساب و هندسه و موسیقی) و طب (طب اخلاطی که از لحاظ پایه و اساس با طب اسلامی یکی است) و عرفان میپردازند. در فقه کتاب مکاب شیخ انصاری و در اصول فقه کتاب فرائد الاصول (معروف به رسائل) شخ انصاری و کفایة الاصول آخوند خراسانی خوانده میشود.
به مجموع سطح دو و سطح سه سطح عالی گفته میشود که با اتمام آن طلاب دیگر امتحانات کتبی را به اتمام رساندهاند و پس از آن کتاب بخصوصی را خوانده و امتحان نمیدهند بلکه با شرکت در درس خارج به تناسب استعداد و تحقیقی که انجام میدهند تا حد اجتهاد به تحقیق و پژوهش ادامه میدهند.
درس خارج
سطح چهار
پس از اتمام سطح عالی که طلاب کلیه امتحانات مبتنی بر کتبی که خواندهاند را دادند برای تحقیقات و پژوهش بیشتر و آموختن روش اجتهاد و استنباط و نظریه پردازی در علوم دینی در علاوه بر تحقیقات و پژوهشهای فردی در درس خارج هم شرکت می کنند.
طلاب و فضلاء حوزه علمیه که براساس مدرک صادرشده مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، دوره سطح ۴ را طبق برنامه از کلیه مزایای علمی و استخدامی فارغالتحصیلان دوره دکتری دانشگاهها برخوردار خواهند بود.
در این دوره طلاب درس خاصی را نمیخوانند و امتحان کتبی ندارند. بلکه به طور دورهای در مصاحبه علمی درس خارج شرکت میکنند (چهار دوره) و در اتمام چهار دوره مصاحبه علمی مدرک سطح چهار را اخذ میکنند.
طلاب چه در مدتی که مدرک سطح چهار را اخذ میکنند و چه پس از آن صرفا به تحقیق و پژوهش می پردازند و شرکت در کلاسهای درس خارج به هدف آموختن روش اجتهاد و به نوعی تمرین عملی اجتهاد میباشد. دورهای که طلاب در کنار تحقیق و پژوهش روش استنباط و نظریه پردازی در علوم دینی را فرامیگیرند.
درجههای غیر رسمی
در تاریخ حوزهٔ علمیه گاه به برخی عالمان دینی که به مرتبهٔ بزرگتری از علم و فضل در زمان خویش دست پیدا میکردند لقبی یا عنوانی اختصاص میدادند به منظور بزرگداشت و تجلیل از مقام علمی وی. برخی از آن عنوانها مشترک بود مانند علامه و برخی ویژهٔ عالمانی دینی. حتی برخی معنی سیاسی داشت مانند شیخالاسلام در دوران صفویان.
در دوران معاصر دیگر اختصاص عنوان خاص به عالمان بزرگ رایج نیست، بلکه تعدادی از همان عنوانها که به صورت اختصاصی به کار میرفتهاست به عنوانهایی عمومی تبدیل شدهاست که عموما متناسب با علم و سن و شان عالم استفاده میشود.
از آن جهت که این القاب جنبهٔ احترام هم دارد شاگردان و افرادی که برای بعضی از عالمان و بزرگان احترام ویژهای قائل هستند از القاب بالاتر استفاده میکنند در حالی که ممکن است استاد آن عالم و بزرگ درباره او از الفاظ پایینتر استفاده کند.
در عرف ایران عموما به همهٔ روحانیان «حجتالاسلام» و «حجتالسلاموالمسلمین»، به روحانیان مجتهد و فاضل «آیتالله»، به مرجعان تقلید «آیتالله عظما» میگویند.
ثقةالاسلام
این عنوان پیشتر دربارهٔ طلابی که تازه شروع به تحصیل علوم دینی کردهبودند استفاده میشدهاست. البته هماکنون در ایران کاربردی ندارد.
پیشینه
در گذشته و در حدود هزار سال پیش به شخصیتهای بارز علمی و راوایان ثقهٔ حدیث مانند شیخ کلینی ، شیخ صدوق و سایرین لقب ثقةالاسلام داده می شده و این لقب دارای بار بالایی بوده است. همچنین در گذشته نه چندان دور لقب آخوند به علمای بسیار بارز داده می شده مانند آخوند ملا محمد باقر مجلسی یا آخوند ملا محمد کاظم خراسانی.
حجتالاسلام
این عنوان در حال حاضر بهویژه در ایران برای طلاب معمم به کار میرود.
پیشینه
در گذشته به امام محمد غزالی دارای این لقب بوده است هم چنین به گفتهٔ سید حسین نصر و حمید دباشی، سید محمدباقر شفتی احتمالاً اولین کسی است که عنوان حجتالاسلام را دریافت کردهاست. این عنوان بعدها به روحانی معروفی از کاشان نیز اطلاق شد، ولی پس از آن بشدت از اعتبار این عنوان کاسته شد. دلیل اطلاق این عنوان به شفتی، نقش دوگانه او به عنوان قاضی و مفتی ای بود که کتابی راجع به پیاده سازی دین اسلامی در زمان غیبت نوشت. به گفتهٔ مرتضی انصاری از نوادگان شیخ مرتضی انصاری، ۲ نفر از بزرگان علماء ملقب به «حجتالاسلام» بودهاند، یکی سید محمد باقر شفتی، و دیگری حجتالاسلام اسدالله بروجردی. اما رفته رفته از جایگاه این لقب کاسته شد.
حجتالاسلام والمسلمین
این عنوان کاملشدهٔ «حجتالاسلام» است و مانند آن برای طلبههای معمم استفاده میشود. البته به گونهای تخصصیتر در حال حاضر به طلابی که به مرحله درس خارج رسیدهاند گفته میشود. طلابی که در مرحله درس خارج مشغول تحقیق و پژوهش و شرکت در درس خارج به منظور آموختن روش اجتهاد و صاحبنظری در علوم دینی هستند معمولا در مورد آنها از این لقب استفاده میشود.
برخی فقهای دیگر نیز یافتن معیار و قاعده برای این عنوان و عناوین مشابه مانند حجتالاسلام و ثقةالاسلام را بیفایده دانستهاند.
قدر متیقن آن است که این عنوان به کسانی گفته می شود که در سطح بالای درس خارج فقه رسیده اند. اما هنوز به درج اجتهاد نائل نشده اند.
آیتالله
برای دیگر کاربردها، آیتالله (ابهامزدایی) را ببینید.
این عنوان به صورت تخصصی برای کسانی است به مرتبهٔ اجتهاد (بالاترین مدرج تحصیلی در نظام آموزشی حوزه) رسیدهاند و توانایی استنباط علوم دینی را دارند و در زمینهٔ علوم دینی صاحب نظر هستند گفته میشود.
البته سن روحانی نیز در استفادهٔ از آیتالله موضوعیت دارد. مثلا مجتهدان جوان یا کسانی که تازه به میانسالی رسیدهاند را گاه همچنان با عنوان حجتالاسلام یا حجتالاسلاموالمسلمین نام میبرند، و از آنور گاه عالمانی که به سالخورده و سرشناس ولی مجتهد نیستند نیز این عنوان اطلاق میشود.
پیشینه
کاربرد تاریخی این لقب به علامه حلی فقیه قرن هفتم هجری اشاره دارد و تا قرن چهاردهم این لقب تنها مختص وی بود. در این دوران سید محمدمهدی بحرالعلوم نیز از سوی برخی آیتالله خوانده شد و چند دهه بعد از لقب آیتالله برای اشاره به فقهای دیگری چون شیخ مرتضی انصاری و محمدحسن شیرازی نیز استفاده شد.
مورخان مشروطه برای اشاره به برخی فقهای آن دوران همچون محمدکاظم خراسانی نیز از لقب آیتالله استفاده کردند و پس از تشکیل حوزه علمیه قم توسط شیخ عبدالکریم حائری تعدادی از استادان این حوزه نیز به آیتالله معروف شدند.
آیتالله العظمی
کاربرد اصلی این عنوان در حال حاضر برای مراجع تقلید شیعه است. کاربرد این لقب به دوران پس از آیتالله بروجردی بازمیگردد. تا آن زمان مراجع تقلید را حجتالاسلام و حجتالاسلاموالمسلمین مینامیدند و بر روی رسالههای سید حسین طباطبایی بروجردی، که اولین رساله عملیه شمرده می شود، نیز از این لقب برای او استفاده شد.
کاربرد این لقب معیار رسمی ندارد ولی بر اساس عرف موجود عالیترین لقب غیررسمی است و تنها به کسانی تعلق میگیرد که علاوه بر اجتهاد فقهی، مقلدان فراوانی نیز داشته باشند. به گفته آیتالله موسوی اردبیلی «آیتالله العظمی به کسی گفته میشود که علاوه بر اجتهاد، جایگاه علمی برتری دارد و در مقام افتا قرار دارد» همچنین به گفته آیتالله مبشر کاشانی «اگر از مراجع تقلید باشد یا شأنیت این مقام را داشته باشد و مجتهد جامعالشرایط باشد، آیتالله العظمی گفته میشود.» اما مرتضی مطهری باور داشت که نباید این لقب را به افراد عادی نسبت داد و این لقب ویژه امام زمان است و اوست که آیتالله العظمی و بزرگ ترین نشانه الهی بر روی زمین است.
توضیحالمسائل
رساله توضیحالمسائل به سبکی از کتابهای احکام شیعه گفته میشود که توسط مراجع تقلید شیعه برای توضیح مسائل فقهی برای عموم نوشته میشود. احکام با طبقه بندی موضوعی در آن آورده شده و گاهی حاوی استفتائات (یعنی سوال و جواب) است.
پیشتر مسائل فقهی در قالب رسالههای عملیه ارائه میشد که به دلیل استفاده از واژههای تخصصی، فهم آن برای عموم بسیار دشوار بود. نخستین بار علامه کرباسچیان شکل کنونی این رسالهها را تدوین و در زمان آیتالله بروجردی و با تأیید ایشان چاپ کرد
طلبه
به مردان و زنانی که در حوزه علمیه به تحصیل میپردازند طلبه گفته میشود.
تعریف واژه طلبه
تعریف واژه طلبه در فرهنگ لغت و فرهنگ مردم و افراد حوزوی
فرهنگ لغت واژهای است در زبان عربی که جمع مکسر واژه طالب است به معنی خواهان و خواستار در زبان فارسی، مانند واژه کاسب که جمع شکسته اش میشود کسبه
فرهنگ مردم و افراد حوزوی در زبان فارسی کنونی مردم و افراد حوزوی ایران به کسانی گفته میشود که در حوزه علمیه به تحصیل علوم اسلامی مشغول هستند؛ معادل دانش آموز و دانشجو در مدرسه و دانشگاه و هنوز از حداقل تحصیلات حوزوی دانشآموخته نشدهاند، که در آن صورت (دانشآموختگی) از وی با عنوان روحانی یاد میشود. اگر چه این واژه در زبان عربی جمع واژهٔ طالب است ولی در زبان فارسی به صورت مفرد بهکار میرود و آن را به صورت طُلّاب؛ ساختاری دیگر برای جمع شکسته جمع میبندند.
طبقهبندی کنونی نظام آموزشی حوزه علمیه در ایران
پس از انقلاب اسلامی ایران حوزههای علمیه در ایران به صورت قانونمند درآمدند به این صورت که تحصیل در حوزه علمیه به دو نظام زیر گفته تقسیم شد:
بلند مدت (اجتهاد محور)
کوتاه مدت (تبلیغ محور)
عناوین و القاب طلاب و روحانیون
اطلاق عناوین و القاب گوناگون به طلاب و روحانیون دارای رتبه بندی رسمی و قانونی نیست و این القاب به صورت تعینی و غیر تعیینی و رسمی صورت میگیرد، اما اگر یک بررسی به صورت معکوس صورت گیرد میتوان تا حدودی میزان، درجه و رتبهٔ هر عنوانی را در ایران معاصر
طبقهبندی کرد.
علوم اسلامی
علومی که موضوع و مسائل آن علوم، اصول یا فروع اسلام است و یا چیزهایی است که اصول و فروع اسلام به استناد آنها اثبات میشود، یعنی قرآن و سنت، مانند علم قرائت٬ علم تفسیر٬ علم حدیث، علم کلام نقلی٬ علم فقه٬ علم اخلاق نقلی.
در نگاه دیگر، به تمام علومی که در مسیر خداشناسی قرار گیرند و همه علومی که برای جامعه اسلامی لازم و ضروری است علوم مفروضه اسلامی اطلاق میشود.
علوم مستند به متون اسلامی
زبان عربی . صرف . نحو . بلاغت . بدیع . معانی . بیان . علوم قرآنی . تجوید . قرائت . تفسیر . علم حدیث . علم اصول . علم فقه . علم حقوق . علم کلام . علم اخلاق . عرفان اسلامی . تاریخ اسلام .
علوم مرتبط با متون اسلامی
فلسفه: فلسفه اولیه، فلسفه مدرن، الهیات • ادبیات: شعر • اقتصاد، روانشناسی
علوم مرتبط با مسلمانان
هنر: معماری، خطاطی، موسیقی، سفالگری، اسلیمی، آفرینش •
علوم: در کشورهای اسلامی، کیمیاگری، ستارهشناسی، طب، ریاضیات،
جامعهشناسی: جامعهشناسی اولیه، شعوبیه، ورزش، تاریخچه اولیه اسلام، سیاست
روحانی
فرد روحانی انسانی است که بر دستورات و آموزه هاي ادیان آگاهي داشته و آنها را بكار ببندد. در بعضی از ادیان، روحانی به فردي گفته میشود که علاوه بر اينها دیگران را نیز راهنمائی کند.
صنعت مد جهان
امروزه مد یک صنعت جهانی است و در بسیاری از کشورهای بزرگ و پیشرفته جای پای
خود را محکم کرده است. بعضی از کشورها مراکز تولید انبوه هستند، به ویژه
اندونزی، مالزی، فیلیپین، چین، بنگلادش، کره جنوبی، اسپانیا، آلمان، برزیل و
هند.
پنج کشور در کل دنیا شهرت و اعتبار بین المللی در مد کسب کردهاند: فرانسه،
ایتالیا، انگلستان، ایالات متحده آمریکا و ژاپن. به تازگی ظهور طراحان بزرگی از
ترکیه و اسپانیا نیز باعث مطرح شدن این دو کشور شده است. همچنین پاکستان، هند و
رومانی نیز به دلیل داشتن طراحان بسیار با استعداد خود تا حدودی شناخته شده
هستند.
طراحی مد آمریکا
اکثر خانههای مد آمریکایی در نیویورک قرار دارند، اگرچه تعداد قابل توجهی
خانهٔ مد در لس آنجلس نیز وجود دارد که شامل درصد بالایی از پوشاک مد برتر، شیک
و لوکس هستند که در واقع در داخل آمریکا تولید میشوند. همچنین در نقاط دیگری
از آمریکا همچون میامی، شیکاگو، دالاس و به ویژه سانفرانسیسکو صنایع رو به رشدی
وجود دارد.
سبک طراحی مد آمریکایی تحت سلطهٔ لباسهای شهری، غیررسمی و معمولی است که منعکس
کنندهٔ شیوهٔ زندگی ورزشی، آگاه به بهداشت و سلامت شهرنشینان آمریکایی است.
کلیر مک کاردل (به انگلیسی: Claire McCardell) یک طراح معروف آمریکایی بود که
در تعیین گرایش مد متاثر از لباسهای ورزشی روزانه در دههٔ چهل و پنچاه میلادی
نقش به سزایی داشت و در دهههای اخیر بسیاری از طرحهای او دوباره احیا
شدهاند.
طراحی مد انگلستان
لندن مدت بسیار مدیدی است که بزرگترین سرمایهٔ صنعت مد بریتانیاست و دارای طیف
گستردهای از طرحهای خارجی است که با سبکهای مدرن بریتانیایی ادغام شدهاند.
طراحی معمول انگلیسی بسیار شیک است اما در عین حال اخیراً ابتکار و نوآوریها
بسیار غیر متعارف شدهاند و سبک سنتی تبدیل به ترکیبی با تکنیکهای مدرن شده
است. در صنعت مد و طراحی لباس بریتانیا، سبکهای قدیمی و ماندگار که هنوز هم
پرطرفدار هستند نقش بسیار پررنگی بازی میکنند. متخصصین مد انگلستان با تلفیق و
تطبیق مدهای قدیمی و جدید باعث شدهاند سبک بریتانیایی منحصر به فرد و دارای
زیبایی بوهمیایی باشد به طوری که بسیاری از مراکز مد دیگر سعی در تقلید از سبک
بریتانیایی دارند.
مد ایرلندی(طراحی و سبک) نیز به شدت از روند مد بریتانیا تاثیر گرفته است.
مارکها و طراحان معروف بریتانیا شامل بربری(به انگلیسی: Burberry)، الکساندر
مک کوئین (به انگلیسی: Alexander McQueen)، مالبری (به انگلیسی: Mulberry)،
استلا مک کارتنی(به انگلیسی: Stella McCartney) و ویوین وست وود(به انگلیسی:
Vivienne Westwood) است.
طراحی مد فرانسه
اکثر خانههای مد فرانسوی در پاریس واقع شدهاند که پایتخت مد این کشور نیز
میباشد. به طور سنتی مد فرانسوی شیک، مطابق مد روز، زیبا، باشکوه، دلفریب و
همراه با زیورآلات شیک (به انگلیسی: Chic) شناخته میشود، اگرچه دیده بان جهانی
زبان (به انگلیسی: Global Language Monitor) به مد فرانسوی رتبهٔ سوم را در
رسانهها اختصاص داده شده، این رتبه به این معناست که مد فرانسوی در سطح بین
المللی بعد از میلان و نیویورک(دو کشور اول لیست) بیش از هر کشور دیگری تحسین
برانگیز است.
طراحی مد ایتالیا
میلان پایتخت اصلی مد ایتالیا است. بسیاری از طراحان مد سابق ایتالیا در رم
هستند، با این حال میلان و فلورانس پایتختهای فعلی مد این کشور بوده و محل
برگزاری نمایشگاههای مد و مجموعههای لباس هستند. سبک طراحی ایتالیایی
نمایانگر ظرافت و شکوه لباسهای عادی است که با پارچههای مجلل و ارزنده و دوخت
با کیفیت درست شدهاند.
طراحی مد سوئیس
بسیاری از خانههای مد سوئیس در زوریخ واقع شدهاند. نگاه و سبک طراحان سوئیسی
در مد تا حد زیادی متاثر از باشگاههای رقص است، طراحی سوئیسی شامل لباسهای
معمولی اما ظریف، شیک و مجلل با دخالت محسوس هارمونی است.
طراحی مد ژاپن
اغلب خانههای مد ژاپنی در توکیو هستند. لباسهای سبک ژاپنی شل و گشاد و بدون
ساختارند که ناشی از برشهای پیچیده است. پارچهها معمولا به رنگهای تیره و
سایه دار متمایل هستند و جنس الیاف لطیف بوده و دارای بافت طرح دار هستند.
یوجی یاماموتو (به انگلیسی: Yohji Yamamoto)، کنزو(به انگلیسی: Kenzo) و ایسی
میاکی (به انگلیسی: Issey Miyake) از طراحان مطرح ژاپنی هستند، از دیگر مشاهیر
مد ژاپنی میتوان به ری کاواکوبو(به انگلیسی: Rei Kawakubo) اشاره کرد که طراح
مارک کوم دی گاروسن(به فرانسوی: Comme des Garçons) است و همچنین مبتکر روش
جدیدی در برش پارچه که با روش نوآورانهای که مادلین ویونه (به فرانسوی:
Madeleine Vionnet) در سال ۱۹۳۰ میلادی ابداع کرد قابل مقایسه است.
طراحی مد شوروی
مد در اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی تا حد زیادی دنباله رو گرایشهای مد در
دنیای غرب بود. با این حال، این گرایشها همواره توسط ایدئولوژی دولت
سوسیالیستی تعدیل شده و متاثر از آن بود. علاوه بر این کمبود کالاهای مصرفی(به
انگلیسی: Consumer goods) بدان معنی بود که عموم مردم به مدهای از پیش آماده
شده به راحتی دسترسی نداشتند.
سیاست اقتصادی جدید (دههٔ ۱۹۲۰)
سیاست اقتصادی جدید این دوره جوازی بود برای تجارت خصوصی و باعث شد مدهای غربی
به اتحاد جماهیر شوروی راه پیدا کنند. با این حال، ایدئولوژی بلشویکی مصرف مد
غربی را به عنوان یک عمل فی نفسه سرمایه داری، نامشروع میپنداشت و با آن مخالف
بود زیرا سیستم مد غربی بر وضعیت اقتصادی مردم و تفاوتهای جنسیتی تاکیید داشت.
در اوایل دههٔ ۱۹۲۰ مجلههای نزدیک به دولت، نظیر مجلهٔ زنان کارگر و مجلهٔ
زنان دهقان گفتمان جدیدی در زمینهٔ مد پوشاک مطرح کردند، عکس روی جلد این مجلات
زنانی بودند که لباس کار ساده به تن داشتند، اگرچه در صفحات همین مجلات اغلب
آگهیهایی برای شرکتهای خصوصی که لباسهای تجملی و شیک میفروختند مشاهده
میشد. با این حال در سال ۱۹۲۷ پیام این مجلات همچنان مطابق گذشته این بود که
زنان باید برای توانایی خود در کار مورد قضاوت قرار بگیرند و نه برای ظاهرشان.
مد به عنوان حامی زیبایی، یک پدیدهٔ بورژوازی، مخل و مضر برای جامعهٔ
سوسیالیستی محسوب میشد.
در همین حال دولت حکم اجرای پروژههایی را داد تا توسط آن سبک جدیدی برای پوشش
مردم در شوروی سوسیالیستی پیاده شود. طی این طرح، لباسهای سنتی، فرمهای جنبش
کنستراکتیویسم و تاسیسات فناوری گرایانه جلب شدند. کنستراکتیویستهایی همچون
واروارا استپانووا (به انگلیسی: Varvara Stepanova) و الکساندر رادچنکو(به
انگلیسی: Alelsandr Rodchenko) توافق داشتند که مدهایی که توسط بازار هدایت
میشوند ذاتاً مضرند. آنها با تکیه بر هندسهٔ سادهای از کوبیسم به دنبال طراحی
لباسهایی بودند که کاربردی، به راحتی به میزان انبوه قابل تولید و حتی گاهی هم
زنانه و هم مردانه (به انگلیسی: Unisex) باشند. اما این شیوه برای تولید لباس
با توجه به عدم وجود مواد و ماشین آلات مناسب نتوانست مطالبات مخاطبان
پرولتاریایی که این طرح برایشان در نظر گرفته شده بود را رفع کند. طرحها تنها
برای بخش مرفه طبقهٔ روشنفکر قابل استفاده بودند که آنها هم در نهایت مدهای
غربی را به مدهای به شدت آزمایشی داخلی ترجیح میدادند.
دورهٔ استالین
در دوران استالین احساسات ضد مد از بین رفت. مجلاتی که در گذشته توسط حزب
کمونیست اتحاد شوروی تحریم شده بودند، زیبایی و مد را به عنوان بخشی ضروری از
زندگی زنان شوروی ترویج میکردند. "مجله زنان رابوتنیتسا" (به انگلیسی:
Rabotnitsa) وضعیت مد و خانههای مد تازه افتتاح شده در سراسر شوروی را تقریباً
به طور منظم در هر شمارهٔ خود گزارش میکرد.[۲۹]"مجله کرستیانکا" (به انگلیسی:
Krest’yanka) نیز برای نمایشهای لباس و مدهای جدید شمارههای خود را حتی به
حومه شهرها و روستاها میفرستاد. ترویج زیبایی شناسی به شدت ارتقا یافته بود و
تنوع آن حتی شهرهای لهستان را در بر گرفته بود.
این بهره مندی و علاقهٔ جدید در مد به ژوزف استالین منتسب شد که مدعی بود
"زندگی بهتر و شادتر شده است". اما تصاویر زنان ساده و دهقانان ماهر به عنوان
اثر سوسیالیسم در به وجود آمدن فقر در ذهنها ماندگار شده بود. با این حال هنوز
لباسهای زیبا و مد به مثابه نشانهای از فرهنگ و کیفیت زندگی برتر تحت لوای
سرمایه داری برداشت میشد. در پنج سال دوم دهه ۳۰ میلادی جنبش استاخانویت (به
انگلیسی: Stakhanovite)از نخستین نمونههایی بود که کارگرهای موفق را با
استانداردهای ظاهری بالایی برای کار نشان میداد. آنها اغلب سوژهٔ عکاسی از
لباس کار زیبا هنگام کار در کارخانه میشدند.
اما در واقعیت، مد تبلیغ شده توسط دولت مورد پسند اکثر شهروندان نبود، معنای
این نارضایتی این بود که صنعت شوروی قادر به تولید لباسهای شیک در مقادیر قابل
توجه نبود و پوشاک تولید شده در دسترس عموم مردم قرار نداشت. در طول جنگ جهانی
دوم رشد صنعت مد اتحاد جماهیر شوروی با وقفه مواجه شد. اگر یک شهروند متوسط
اتحاد جماهیر شوروی یک لباس شیک میخواست معمولاً مجبور به پرداخت هزینهٔ گزافی
به یک خیاط خصوصی میشد. مد روز به روز (به انگلیسی: Day-to-day fashion)
غالباً تبدیل به تولید شخصی شده بود؛ مجلات نیز همواره به زنان توصیه میکردند
که تحت روشهای خودت انجام بده خودشان نیازهای پوششان رابرطرف کنند.
دورهٔ خروشچف
خروشچف (به انگلیسی: Khrushchev) بازار داغ مدهای غربی را به رسانههای داخلی
برد. روزنامه نگاران برای تهیه گزارش از آخرین اخبار بین المللی گرایشها و
روند مد به خارج از کشور فرستاده میشدند.[۳۹] با این حال صاحبان موسسات مد
دولتی و مجلات این گرایشها را به صورت تعدیل شده و آنطور که باب میل دولت بود
به مخاطبان شوروی ارائه میکردند. مدهای زودگذر به نفع سبکهای کلاسیکی که
مدتهای طولانی اجرا شده بودند رد میشدند. به علاوه بر اعتدال و عفت تاکید
میشد. برای مثال طرحهای سبک کوکو شانل به عنوان نماد مد ساده، ماندگار و کمال
گرا به طور ویژهای مورد تحسین قرار گرفت. مقالهای در نیویورک تایمز در سال
۱۹۵۹ مدهای اتحاد جماهیر شوروی را "تقلید ناشیانه از مدهای منسوخ شدهٔ غربی"
نامید. با این حال رشد این سبکها و قرار گرفتنشان در دسترس عموم در حال افزایش
بود، فروشگاههایی مانند "جی یو ام"(GUM) که به تازگی بازگشایی شده بودند مدهای
جدید را ارائه میکردند اما با قیمتهای بالا میفروختند. رویکرد جدید دولت
نسبت به مد به دقت محاسبه میشد. ترویج مدهایی با قیمتهای سرسام آور و گزاف که
در دوران استالین رخ داده بود در تضاد با در دسترس بودن واقعی منجر به خشم
عمومی شده بود. در زمان خروشچف صنعت دولتی پوشاک هنوز هم قادر به تولید انبوه
لباسهای شیک نبود. به هر حال مدهای ساده شده، مردود سازی مازاد و قیمتهای
بالا به این صنعت اجازه داد که تا اندازهای بر تقاضای مصرف کنندگان نظارت
داشته باشد. اوایل دهه ۱۹۶۰ استانداردهای طبقه متوسط برای مد همچون "مد خیابان
مسکو" چنان افزایش یافت که تقریباً از مد شهرهای غربی غیر قابل تشخیص بود. در
همان زمان جنبشهای مد پادفرهنگ (به انگلیسی: counterculture) مثل هیپیها در
گروههای بسیاری از نخبگان جوان شکل گرفت."استیلیاگی"(به انگلیسی: Stilyagi) یا
"شکارچیان سبک" که لقبی موهن بود برای جوانانی که بیش از حد پیرو مد بودند، در
اصل بر تصاویری که آنها از رسانهها و مدهای غربی (به ویژه آمریکایی) داشتند
استوار بود. مردها اقلامی مانند تی شرتهای هاوایی (دارای طرحها و رنگهای
شاد)، عینکهای آفتابی و شلوارهای تنگ و کفشهای نوک تیز میپوشیدند و زنان
علاقه مند به استیلیاگی دامنهای کوتاه(مینی ژوب) و لباسهایی که تا حدودی
ظاهری کودکانه داشتند میپوشیدند. این مدها برچسب افراطی را خوردند و گروهای
جوانان اتحادیه کمونیستهای کمسومول اتحاد جماهیر شوروی به مخفیگاههای
استیلیاگی یورش میبردند و موهای زنان و پاچههای شلورهایشان را میبریدند.
دورهٔ برژنف(۱۹۷۰−۱۹۸۰)
تا اواخر دههٔ شصت میلادی، موسسات مد جماهیر شوروی، مانند "ادارهٔ امور مد
متمرکز" (ODMO)، به طور فزایندهای از گرایشهای جدید غربی استقبال میکردند،
با این حال در آن زمان هنوز داشتن مد متمایز برای اتحاد جماهیر شوروی یک نیاز
محسوب میشد. برای مثال "مد فضا" (به انگلیسی: Space fashion) چیزی بود که در
آن زمان با ستایش پیروزی و پیشرفت علوم اتحاد جماهیر شوروی به طور مستقیم
برازندهٔ ایدئولوژی دولت بود. با این وجود واقعیت چیزی کاملاً متفاوت از
طرحهای موسساتی چون ODMO بود که آغوش به روی مد غربی گشوده بودند، صنعت شوروی
توانایی حفظ و ادارهٔ تقاضاها برای کالاهای شیک و لوکس را نداشت و همچنین وضعیت
تامین و عرضه به مغازهها و مراکز خرید در شوروی سابق بدتر از دیگر کشورهای
سوسیالیستی بود. مردم نیز از اقلام موجود در بازار ناراضی بودند. برای مثال
ترویج طرحهایی که نقش و نگارهای لباسهای سنتی و محلی روسیه مثل "دونیاشا"
"روباشکا" و "سرافان" را داشتند به هیچ وجه برای زنان شوروی خوشایند نبودند در
حالی که همین سبکها در نهایت در غرب به محبوبیتی بسیار بیشتر از خود اتحاد
جماهیر شوروی دست یافتند.
مد غربی برای طبقهٔ متوسط به مثابه بت بود و مردم به طور فزایندهای مسحورش شده
و آن را میپرستیدند؛ زیرا این قبیل مدها را می دیدند اما برایشان دست یافتنی
نبود. برای مثال شلوارهای جین آبی رنگ آمریکایی یکی از لباسهای بسیار خاص و
مورد پسند بود؛ از جهت دیگر فروشگاههای دست دوم فروشی که تنها در آنها میشد
لباسهای غربی پیدا کرد، فقط از یک منبع تامین میشدند و آن بازدیدکنندههایی
بودند که از غرب میآمدند و کالاها را با سود بالا وارد میکردند، یکی از
فروشگاههای زنجیرهای خرده فروشی به نام "بریوزکا" (به انگلیسی: Beryozka) نیز
دست به فروش لباسهای غربی زد اما تنها برخی از مردم مرفه که میتوانستند
مبادلات سنگین ارزی (به انگلیسی: Hard currency) انجام دهند و گواهی تبادل ارزی
داشتند، توانایی خرید از آنجا را داشتند، زیرا تنها شکل پرداخت در این فروشگاه
ارز و یا چک پولهای بانک وینیِسخترگ (به انگلیسی: Vneshtorgbank) بود،
گواهینامهٔ مبادلات ارزی و لباسهای غربی در بازار سیاه نیز پیدا میشدند.
دورهٔ گورباچف (دههٔ ۱۹۸۰)
در این دوره تحت پروستریکا(بازسازی اقتصادی)، تنوع در مد تبدیل به امری قابل
قبول شد. در سال ۱۹۸۷ گورباچف اجازهٔ انتشار و توزیع نسخهٔ روسی مجله بوردا را
صادر کرد. یک سال بعد مجلهٔ ژورنال مد (به انگلیسی: Zhurnal Mod) اجرای جدیدی
را به عنوان اولین مجلهٔ مد "شایسته" در اتحاد جماهیر شوروی شروع کرد. اگرچه
تمام سبکهای مد را ادارهٔ امور مد متمرکز ارائه میکرد.
زمانی که کنفرانس حزب نوزدهم در تابستان ۱۹۸۹ برگزار شد، به منظور افزایش تولید
کالاهای مصرفی مصوبهای مورد توافق قرار گرفت که لباسهای شیک نیز به طور خاص
در آن ذکر شده بود، با وجود اینکه طرفداران مد در بالاترین سطح از بوروکراسی
قرار داشتند اما تغییرات واقعی در تولید به مرحلهٔ اجرا نرسید. وزارت صنایع نور
برای ساخت محصولات جدید سهمیه تعیین میکرد اما کارخانههای نساجی به جای تولید
محصولات الگوهای قدیمی را بازیافت میکردند. ضمن اینکه آرامش از سانسور تحت
گِلاسنوست باعث شد مردم طبقهٔ متوسط بیش از پیش نسبت به همتایان غربی خود حساس
شوند. آنها احساس میکردند مستحق پوشیدن لباسهای شیک به عنوان نمادی از منزلت
هستند با این حال کماکان بدست آوردن آن چیزی نبود که به راحتی میسر شود.
طراحی مد به سبک ایرانی
دورهٔ قاجار
مدگرایی و مد در ایران از زمان قاجار و با سفر ایرانیان به غرب آغاز شد. در آن
زمان درباریان به دنبال توسعهٔ روابط دیپلماتیک با قدرتهای اروپایی طی سفر به
اروپا برای نخستین بار با پوششهای غربی آشنا شدند، همچنین دانشجویانی که برای
ادامهٔ تحصیل به اروپا رفته بودند نیز زمینهٔ تغییر دیدگاه نسبت به سبک پوشش را
فراهم آوردند.
پیش از دورهٔ قاجار اطلاع از لباسهای اروپایی در میان زنان ایرانی محدود بود.
عمدهٔ اروپاییان، دیپلماتها، سربازان و تاجرانی که به اصفهان(پایتخت صفویان)
سر میزدند مرد بودند، طبیعتا آنها جامه اروپایی بر تن داشتند اما زمانی که
لازم بود لباس ایرانیان را میپذیرفتند. جامه زنان اروپایی از طریق تصاویر
وارداتی از زیباییهای مد روز شناخته میشد. تصاویری که همزمان توسط هنرمندان
ایرانی که تخصصشان در نقاشی از چهره برای آلبوم مشتریهایشان بود، گرتهبرداری
میشد.